وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «فلسفه» ثبت شده است

فلسفه پول زیمل و مدرنیته

سعید هراسانی | دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۲۷ ب.ظ

آنچه باعث شده که من در این یادداشت در بسط استنباط خود از فلسفه پول آن را به مدرنیته ارتباط دهم، استفاده از ترم های مشابه آزادی و عقلانیت در هر دو حوزه مفهومی فلسفه پول و جامعه مدرن زیمل است. زیمل استدلال می کند که مبادله اقتصادی را به خوبی می توان به عنوان یک صورت از کنش متقابل اجتماعی در نظر گرفت. برای مثال جایگزینی معاملات پولی به جای داد و ستد پایاپای خود باعث دگرگونی بزرگی در کنش متقابل ایجاد کرده است. البته در رابطه با آنچه بیان گردید لازم است که ذکر کنم جوهر پول خود نقشی در کارکرد تبادل بازی نمی کند؛ در جایی که پول ارزش جوهری دارد، نماد خالصی از تعیین کیفیت ها به لحاظ کمی است.

زیمل در بیان اهمیت عقلانیت مقاله کلانشهر را نوشت. وی در مقاله کلانشهر خود اشاره می کند که زندگی در محیط های کوچک کُند و ایجاد پیوند های عاطفی عمیق با دیگران در سطح ناخود آگاه امکان پذیر است. اما در شهر و محیط های بزرگ وضعیت متفاوت است. بقا در جامعه مدرن بدون شکل دادن به نیروی عقلانی امکان پذیر نیست. وی در فلسفه پول خود به خوبی نشان می دهد که پول پیوند های احساسی و تعلق را حذف و پیوند های عقلانی و حسابگرانه را شکل می دهد.

  • سعید هراسانی

فلسفه پارمنیدس

سعید هراسانی | يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ب.ظ

ابتدا قصد داشتم تا یادداشتی دیگر در رابطه با فلسفه بنویسم. این یاددشت مربوط به فلسفه قبل سقراطی بود. با این حال تصمیم گرفتم بجای این یادداشت قسمتی از متن تاریخ فلسفه کاپلستون را کامل برای شما آماده کنم. این متن هر چند برای اندیشه ای 450 سال قبل از میلاد است، اما با ذهن شما به خوبی بازی می کند. توجه داشته باشید که خواندن این متن به تمرکز نیاز دارد. هدف من از گذاشتن این متن آشنایی شما با لذت مطالعه فلسفه است. اندیشه رکن اساسی زندگی انسان است و فلسفه به ما یاداوری می کند که چقدر بی توجه و نا آگاه هستیم. در این یک قسمت از کتاب (ص 63) شرحی در رابطه با نظریه پارمنیدس آمده است:

اکنون به نظریه پامنیدس درباره ماهیت و طبیعت جهان توجه کنیم. نخستین تاکید مهم وی این است که «آن هست». «آن»، یعنی واقعیت یا وجود، دارای هر طبیعتی ممکن است باشد، هست، وجود دارد، و نمی تواند نباشد. آن هست، و برای آن غیر ممکن است که نباشد. درباره وجود می توان سخن گفت و آن می تواند متعلق فکر من باشد. اما آنچه می توانم درباره آن فکر کنم و سخن بگویم می تواند باشد، «زیرا آنچه بتواند اندیشه شود و آنچه بتواند باشد یکی است».

  • سعید هراسانی

علوم اجتماعی و فلسفه

سعید هراسانی | يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۲۲ ب.ظ

در این یادداشت قصد دارم تا درباره اهمیت آگاهی فلسفی دانشجویان علوم اجتماعی بحث کنم. در طول اندک مطالعاتی که در حوزه علوم اجتماعی داشته ام، بیش از پیش به این نتیجه رسیده ام که اگر می خواهم به توفیقی در این حوزه دست یابم، باید خود را در فلسفه تقویت کنم. البته بر هیچ عالم و پژوهشگری در عرصه فلسفه پوشیده نیست که علم فلسفه همان تاریخ فلسفه است. در رشته های مربوط به جامعه انسانی تاریخ فلسفه از آن جهت اهمیت دارد که تاریخ فلسفه در واقع سیر جهش و تکامل ذهنی بشر است و تنها راه علم به وضع کنونی جوامع از حیث معرفتی نگاه به تاریخ تفکرات آنها است. این نگاه زمانی معنی پیدا می کند که اندیشه های اگوست کنت مبنی بر روش تاریخی جامعه شناسی را نیز به آن اضافه کنیم.

  • سعید هراسانی

وضع طبیعی انسان از نگاه هابز

سعید هراسانی | شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۳ ب.ظ

 

در پیگیری اندیشه های هابز در رابطه با وضع طبیعی انسان باید از اینجا شروع کنیم که منظور از این اصطلاح چیست؟

اولین نکته در رابطه با این وضع، فرضی بودن آن است. یعنی هابز بیشتر از آنکه به دنبال ریشه یابی تاریخی باشد، به دنبال تحلیل شرایط است.به عبارت دیگر از دیدگاه هابز، وضع یا حالت طبیعی، وضع فرضی است که در صورت فقدان هر گونه قدرت عمومی محدود کننده و هر نوع قانون یا امکانی برای اجرای قانون، متصور می شود.هابز با توجه به نگاه بدبینانه ای که به طبیعت انسان دارد، معتقد است در وضع طبیعی همگان همواره در معرض حمله خشونت بار دیگران به جان و مال خود اند. در این وضع درست یا نادرست معنا نداشته و هیچ چیز نمی تواند نا عادلانه باشد. ساده شده انسان طبیعی هابز عبارت است از :«انسان گرگ انسان است». این جمله هابز از آنجا نشات می گیرد که دو صفت برای انسان در نظر می گیرد؛ اول زیاده طلب بودن انسان و دوم خود پرست بودن او!

البته ریشه یابی این سخن هابز بسیار پیچیده تر است و برای درک آن باید جلوتر برویم، لاکن نکته اساسی در این است که او معتقد بود هر جسمی ذاتا به خود متوجه است، از این رو همه اجسام، چه بی جان و چه جاندار با یکدیگر تصادم و تعارض می یابند و به جنگ کشیده می شوند. به بیان دیگر، در وضع طبیعی، هر فرد، ارباب و قاضی خود است، و از آنجا که هدف بنیادین فرد حفاظت از حیات خود است، فرد این حق را دارد که نیروی خویش را به کار گیرد و هرکاری را که فکر می کند برای او بهترین است، انجام دهد.

  • سعید هراسانی

سه جریان تجدد فلسفه سیاسی در نگاه لئو اشتراوس

سعید هراسانی | يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۹ ب.ظ

در شرح  سه جریان تجدد در فلسفه سیاسی، ماکیاولی، روسو و نیچه به عنوان رهبران سه جریان یاد شده اند. ماکیاولی فلسفه خود را بر روی تقابل با « شانس» نهاد. یعنی آنکه اگر قبل از آن رسیدن به مدینه الهی، فاضله نیاز به شانس به وقوع پیوستن تمام شرایط و کنار هم قرار گرفتن قطعات در یک زمان نیست.

براساس این دیدگاه فلسفه سیاسی باید از نحوه ای که مردم زندگی می کنند آغاز کند و افق دید خود را از سوی آسمان ها به روی زمین معطوف سازد. در این نگاه فضیلت چیزی نیست که جامعه سیاسی برای آن پدید آمده باشد، بلکه فضیلت است که برای جامعه سیاسی پدید آمده است.

خلاصه سخن وی این بود که تاسیس هر گونه جامعه سیاسی حتی مطلوب ترین آن، متکی به شانس نیست، زیرا می توان بر شانس غلبه نمود. این دیدگاه وی از آنجا شکل می گرفت که بر خلاف گذشته دیگر طبیعت آن موجود قدرتند فرا انسانی نبود که با قدرت یزالی خلط می شد، بلکه بر خلاف آن ماده چیزی جدای از خدا، قابل شناخت و برای انسان در نظر گرفته می شد.از این رو برای حل مسائل سیاسی، تضمین وجود دارد چرا که هدف ما هدفی پایین تر از خیال پردازی های کلاسیک ها است و دوم آنکه آنچه بیشتر افراد آن را مطلوب می دانند هماهنگ است. همچنین همانطور که گفته شد شانس طبیعت چیره بر انسان موضوعیت خود را از دست می دهد.

بنا بر آنچه گفته شد می توان دو خصلت اصلی جریان ماکیاولی را که توسط هابز ادامه پیدا کرد را اول تحویل مسایل اخلاقی و سیاسی به مسایل تاکتیکی  دانست و دوم آنکه تقلیل مفهوم طبیعت به عنوان مقوله ای که صرفا مادی است در اختیار تمدن تا به تصنعات خود شکل دهد.

  • سعید هراسانی