وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

۴۶ مطلب با موضوع «برنامه ریزی اجتماعی» ثبت شده است

نظم اجتماعی، فساد و «توافق بد»

سعید هراسانی | يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۰ ق.ظ


جامعه ایران در سال های اخیر با نا به سامانی های فراوانی رو به رو بوده است که سیاست ورزان و جامعه شناسان ریشه آن را در امور بسیاری تشخیص داده اند. با نگاه به سیاست ها و شعارهای مطرح در این زمینه می توان مشاهده کرد که همبستگی کلید اساسی نظم حاکم در جامعه تلقی می شود. فساد گسترده در سطح اداری و اجتماعی، بی کارکردی و کژکارکردی نظام های اجتماعی، رکود فراگیر، عدم مشارکت فعال اجتماعی، بی مسئولیتی شرکت های تجاری و شهروندان، همه و همه مشکلاتی هستند که معمولا دیگران دوست دارند آن را در عدم همبستگی اجتماعی ببینید. این یادداشت تلاشی است برای توجه به این نکته که مشکلات امروز ما نه تنها ناشی از عدم همبستگی بلکه نتیجه همبستگی پیچیده ای است که منافع تمام اقشار جامعه را در بی قانونی و بی نظمی قرار داده است.

در نظریه های اجتماعی در مقابل رویکرد توافق که مبتنی به ساخت های کارکردی و همبستگی اجتماعی است، نظریه کشمکش و نظریه های چپ تر نومارکسیستی قرار دارند که براساس اندیشه های ماتریال دیالکتیکی مارکس و سلفش هگل تقابل را محرک جامعه می دانند. از دو جهت استفاده از این تم نظری برای تحلیل وضعیت کنونی ایران قابل قبول نیست، اول آنکه نظریه های مبتنی بر تقابل در طیف چپ بزرگ دامنه و ساختی هستند که گروه های اجتماعی را در مقابل یکدیگر قرار می دهد نه اشخاص را و از طرف دیگر این چارچوب تحلیلی تنها برای پویایی اجتماعی قابل استفاده است و توانایی تبیین حفظ نظم و ایستایی اجتماعی را ندارد.

  • سعید هراسانی

اتظنون اننا سنرحل؟ (آیا «جهاد» پایان می یابد؟)

سعید هراسانی | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

کلیپی که تروریست های حمله چهارشنبه منتشر کردند یک جمله گیرا داشت، جمله ای که در تحلیل ها آورده شده بود اولین بار توسط «ابو محمد عدنانی» به کار گرفت! در واقع جهادیان داعش یادآور می شوند که نهضت ما تمام نمی شود و جهاد تا قیامت ادامه دارد «به اذن الله»! اما آیا پایانی برای جهاد متصور هستیم؟


در پاسخ به این سوال قبل از هرچیز باید به اندیشه داعش پرداخت، بنیادگرایی اسلامی داعش نوعی الترناتیو در پاسخ به کاستی های نظام آزادی سالار است. در واقع همیشه در کنار جریان اصلی جوامع که امروز در دهکده جهانی یک کاسه شده است، یک جنبش اقلیت و یا قطبی وجود دارد که نظام اصلی را به چالش بکشد! رگه های اولیه بنیاد گرایی اسلامی در اواخر حکومت شوروی با حکومت طالبان شکل و در 11 سپتامبر 2001 قرن ترور را بنیان نهاد!


تروریسم وارث انقلاب است! اگر قرن بیست و یک قرن تروریسم است، قرن بیستم قرن انقلاب بود. 1917 با انقلاب #بلشویک ها در روسیه تزاری و سپس انقلاب های پس از آن در اقصانقاط جهان جریان مقابل نظام سرمایه داری بود! فروپاشی بلوک شرق در 1989 ما را با جهانی یک پارچه مواجه کرد و تنها حدود ده سال بعد تروریسم بین المللی به معنای چالش برانگیز امروزی آن رخ نمود! اگر کمونیست ها نتوانستند رو به روی نظام مستقر بایستند، چگونه انتظار می رود، بنیاد گرایان از طریق «جهاد» بتوانند؟


اتکای کمونیست ها و ایده های انقلابیشان بر نابرابری اقتصادی، استثمار و استعمار بود، مفاهیمی که تمام افراد جامعه به نوعی درگیر آن بودند و توان فعال سازی نیروهای اجتماعی را داشت، اما داعش و بنیادگرایی اسلامی چنین توانی را ندارد! اگر انقلاب های استقلال طلبانه به دنبال پایین کشیدن عده ای مفسد بودند که اقلیت را تشکیل می دادند، جهادیون به دنبال مقابله با «کفار» هستند و کفار تنها اقلیتی نیست که «اکثریت بی بهره» نسبت به آنها بشورند! از طرف دیگر این بنیادگرایان قبل از هر چیز باید مسلمانان با به سمت خود سوق دهند! یعنی قدرت جذب آنان نیز جدای از مزدوران، صرفا در دایره محدودی است! (هرچند این دایره محدود حدود یک میلیارد نفر از جهان را تشکیل می دهند!)

نکته سوم و مهم ترین نکته این است که الترناتیو قبلی نسخه ای برای نظام سرمایه داری می پیچید، اما بنیاد گرایان لیبرالسیم یا به عبارت بهتر جریان فکری نظام مستقر را هدف گرفته است که از هر منظر تاب مقاومت دربرابر آن را ندارد! شاید بتوان با ادعای برابری و رفع فقر و مسائل دیگر یک جبهه قدرت مند در برابر جریان مستقر ایجاد کرد، اما دربرابر آزادی هرگز چنین نبوده و نخواهد بود!


بنابرنکاتی که بیان شد، شکی نیست که «جهاد» پایان میگیرد و ظن ما به یقین تبدیل خواهد شد که «عدنانی» باشد یا «ابی جهاد»، اینان رفتنی هستند و بسیار زودتر از آنچه که فکرش را میکنیم خواهند رفت!


نکته مهم!!! مقایسه کمونیسم و بنیادگرایی اسلامی تنها از حیث اینکه خود را الترناتیو نظام مستقر می دانند انجام گرفته و هیچ تشابه دیگری با یکدیگر ندارند! در مثال مناقشه نشود.

نکته دوم؛ «جهاد» به تروریسم از نوع خاصی اشاره دارد! دوستان بدادند این جهاد آن جهاد نیست...


https://t.me/saeidharasani_ch/44

  • سعید هراسانی

امنیت برقرار است!

سعید هراسانی | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ

شبح تروریسم دیروز تهران را فراگرفت و ماحصلش بیش از شصت کشته و زخمی بود! دیروز زنگ خطر به صدا درآمد و موضوع امنیت برای بسیاری دوباره مطرح شد، اما واقعیت این است دیروز کسی نترسیده بود! هیجان وجود داشت، اخبار در لحظه پیگیری می شد، اما ترس معنی نداشت! تماشاچیان در صحنه «شبح» را از نزدیک پیگیری می کردند. در واقع ترقه بازی های دیروز هیچ ایرانی را نهراساند و دلیل آن امنیت پایدار ایران است.


امنیت اجتماعات برخلاف تصور از طریق فعالیت نیروهای امنیتی و اقدامات اطلاعاتی و ضدتروریستی تامین نمی شود، امنیت پدیده ای سخت افزاری نیست و اسلحه قدرت مقابله با اقدامات جامعه ستیز را ندارد! امروزه قوی ترین مفهومی که بسیاری از آسیب های اجتماعی را تبیین می کند «ادغام/ طرد اجتماعی» است. همبستگی، همدلی و خود را از جامعه دانستن، عدم وجود خرده فرهنگ های ضد جریان اصلی، جلوگیری از شکل گرفتن ما و آنها، مهم ترین مولفه امنیت را می سازد!

  • سعید هراسانی

ماست شاه عباسی و اقتصاد دستوری

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ

روزگاری وزیر شاه عباس به وی خبر میرساند که ماست بندها قیمت ماست را هر روز بالا می برند و این درحالی است که ماست قوت غالب مردمان ما است. بر حسب همین امر شاه دستور می دهد تا قیمت ماست از فلان مقدار بیشتر نشود! از فردای آن روز دو نوع ماست در بازار یافت می شود یکی ماست شاه عباسی که جلوی مغازه بود و دیگری ماست چرب که در پستو یافت می شد، پایان ماجرا به کیسه کردن ماست ها میرسد اما برای ما تا همینجای داستان کافی است!


از بین انواع اقتصاد های موجود دو سر قطب این طیف را اقتصاد آزاد و اقتصاد دستوری تشکیل می دهد، در اقتصاد آزاد کنشگران اقتصادی آزاد هستند تا هر فعلی را انجام دهند و اینگونه تصور می شود که اگر هر کس به سود خویش نگاه کند، در نهایت سود جامعه را نیز رقم میزند! در سر طیف دیگر طرفداران اقتصاد دستوری حضور دارند که می گویند اقتصاد را اگر به حال خود رها کنیم به نابرابری، فقر، استثمار و تخریب محیط زیست و هزاران بلای دیگر دچار می شویم! بنابراین باید اقتصاد را کنترل کنیم...


درباره رهیافت دسته دوم اگر مسائل اخلاقی را کنار بگذاریم، توهم محض دوستان وجود دارد که فکر می کنند هرچه آنها بخواهند اقتصاد از آنان تمکین می کند. داستان این نوع اقتصاد ها صرفا به همین مثال ماست شاه عباسی منحصر نمی شود! داستان واقعی تر آن «نفرین گنجشک ها» است. بر اساس این داستان مائو در چین زمانی که متوجه شد بسیاری از محصولات کشاورزی توسط گنجشک ها خورده می شوند، دستور داد تمام گنجشک ها کشته شوند، اما این امر در نهایت منجر به رشد آفاتی شد که قبلا توسط گنجشک خورده می شدند! و این بزرگ ترین فاجعه را برای اقتصاد چین شد!


خودکفایی و تولید داخلی به طریق شعاری نیز مثال امروزی اقتصاد دستوری است! اینکه عده ای فکر میکنند با شعار دادن در رسانه ها و جلوگیری از واردات کالاها به داخل ما به رشد اقتصادی  می رسیم شبیه جوکی بیش نیست. برای خودشیرینی در تلوزیون مصاحبه می کنند و عده ای هم می گویند از نوک پا تا فرق سر ما کالای داخلی است و بعد ذوق می کنیم!

کسی نیست به این بزرگواران بگوید مردم با کسی شوخی ندارند! گوشی مناسب با قیمت ارزان را با گوشی ای که داخل جیب جا شود معاوضه نمی کنند! کفش ارزان قیمت چینی را رها نمی کنند و سه برابر آن برای کالای داخل هزینه کنند! هر چه به جنس های تکنولوژیک تر نزدیک شویم این گزاره جدی تر میشود.


سپس حالا که مشخص می شود مردم سر حرف جنس ارزان و مناسب را به کالای داخل معاوضه نمی کنند، بحث جلوگیری از واردات مطرح می شود اما نتیجه این کار نیز جز این نمی شود که مدیر عامل سایپا درباره فروش پراید می گوید «تا زمانی که مشتری دارد، تولید می‌کنیم و می‌فروشیم» و این اصلا خلاف اصول  اقتصادی نیست! در واقع عدم واردات کالا تنها به تولیدات فشلی از این دست منتهی می شد! 

البته بهتر است اقتصاد امروز ایران را بیش از آنکه اقتصاد دستوری یا ارشادی بنامیم، اقتصاد شعاری بنامیم! عده ای که فکر می کنند با بزرگ کردن اخلاق و تسری آن به اقتصاد و تمام بخش های جامعه می توانند جامعه ای سالم و کارآمد را سامان دهند!


برای دیدن متن در تلگرام اینجا کلیک کنید.

  • سعید هراسانی

مترو یا بازارچه شهری؟

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۳ ق.ظ

موضوع دستفروشان به طور کلی یکی از دغدغه های اصلی علاقه مندان به شهر در سال های اخیر بوده است. تقریبا هر هفته یک خبر، یادداشت یا کلیپی از دستفروشان را می بینیم. نسبت به این پدیده شهری دو نگاه عمده وجود دارد. نگاه دستگاه های اجرایی که همواره برخوردهای سلبی با دستفروشان را دستور کار خود قرار می دهند و نگاه دیگر مربوط به روشن اندیشان و پیگیران سیاست های شهری است که معمولا تمایل به دستفروشان و دستگیری از آنها را دارند. این یادداشت درآمدی است بر مسئله دستفروشی...

وقتی دربرابر مسئله برخورد با دستفروشی قرار می گیرم با نظرات بسیاری مواجه می شویم. ابتدا شهرداریچی ها که مسئله دستفروشی را خلاف نظم عمومی شهر می دانند و با آن برخورد می کنند. دوم چپ ها که نحوه برخورد با دستفروشان را روش سرمایه دارانه می خوانند که قرار است ظاهر شهر را خوب نشان دهند. برخی روشن اندیشان که مسئله بدیل های دستفروشی مثل بازارهای دوره ای، بازارچه های محلی، شب بازارها و غیره را مطرح می کنند و غیره. با این حال برای روشن شدن مسئله باید روشن کنیم که اخلاقا دستفروشی در فضای مشاء شهری امری غیراخلاقی است یا خیر؟!


برای تببین اخلاقی بودن هرچیز باید به «اصل انتظار مشروع» یا به عبارت ساده تر قاعده بازی مراجعه کرد. اینکه می گوییم یک امر درست است یا نادرست براساس مراجعه به اصولی است که انتظارات مشروع ما را می سازند. نهادهای اجرایی با تکیه بر اصولی همانند مشاء بودن فضای شهری، کارکردی بودن برخی فضاها مثل مترو و پیاده راه ها و غیره عمل دستفروشی را خلاف قاعده می دانند. از طرف دیگر افرادی که دستفروشان را نهی نمی کنند به اصولی همچون حق حیات توجه دارند.

در ظاهر امر و ابتدا اینگونه به نظر می رسد که حق حیات بر هر اصل دیگری مقدم است و از آنجا که هر کسی حق دارد زندگی کند و مسایل ساختاری باعث شده تا افرادی مجبور به دستفروشی شوند، بنابراین بهتر است با تساهل نسبت به آنان برخورد کنیم، اما آیا مسئله به همین سادگی است؟


فضای شهری همانقدر مشاء است که راه پله های آپارتمان محل زندگی شما! آیا چون فضای راه پله مشاء بین مالکین ساختمان است فرد تهیدستی می تواند شب ها را در پاگرد رو به روی منزل شما به صبح رساند؟ از طرف دیگر اگر دستفروشان حق دارند در فضاهای پیاده راه که کارکرد آن مسیر حرکت عابران است بساط خود را پهن کنند، چرا همین اقدام برای مغازه داران و منازل مسکونی صد معبر خوانده می شود؟ از طرف دیگر اصل حق حیات به قدری بزرگ است که حتی دزدی را می تواند ملغا کند! دزدی از آن سو ناروا است که فرد به مایملک شما دست اندازی می کند اما اگر وی راه دیگری برای تامین درآمد نداشته باشد و مسئله حق حیات برایش مطرح شود، آنگاه وی مجاز است؟! این در حالی است که باید به این نکته نیز اشاره کرد که اگر دستفروشان می توانند در شهر دستفروشی کنند، چه نیازی است افراد مغازه ای تهیه کنند و هزینه های آن را بپردازند؟ همه افراد می توانند بساطشان را در خیابان باز کنند و چه کسی است که تعیین کند کدامشان قادر به تامین مکانی برای کسب هستند و کدامشان نیستند؟!!


بدیهی است که حق حیات حتی قتل را هم در برخی موارد توجیه می کند و بنابراین هیچ کدام از این استدلال ها نمی تواند افرادی را که وادار به دستفروشی هستند از چنین کاری منع کند، اما بدیهی است که نمی توان راحت نیز از کنار آن گذشت! زمانی که روی صندلی مترو مینشینیم هر 30 ثانیه یک دست فروش از کنارمان رد می شود، در ساعت های شلوغ با فشار از بینمان عبور می کنند و گاهی اوقات درگیر هم می شوند. جالب آنکه اگر شما بخواهید در خطی دستفروشی کنید بعید است بتوانید! کار دیگر دستفروشان را که نمی شود کساد کرد!


شب بازارها، بازارهای دوره ای، جشنواره ها، بازارچه های صنایع دستی و بسیاری دیگر از ایده های خلاق برای برخورد با مسئله دستفروشی وجود دارد که نه تنها سبب مزاحمت در فضای عمومی نمی شود بلکه در اکثر موارد کارکرد های اضافی مثل مقابله با شب مردگی فضاهای شهری، ایجاد نشاط اجتماعی و غیره را نیز دربر دارد. مهم ترین مانعی که در استفاده از چنین فضاهایی وجود دارد، آن است که این فضاها نیز نسیب تهیدستان نخواهد شد و اکثرا کسانی در آن حضور خواهند داشت که درآمد بسیار بیشتری از بسیاری از ماها دارند! پاسخ به این مسئله نه ساده است و نه انقلابی! مدیریت محلی تنها راه بهبود این وضعیت و تمام مشکلات شهری است! هئیت امنای هر محله توان شناسایی مستمندان آن محله را خواهند داشت!

  • سعید هراسانی