وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

ایران، توسعه، غرب

سعید هراسانی | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ

زمانی که می خواهیم در رابطه با توسعه و توسعه یافتگی صحبت کنیم، باید خیلی مراقب باشیم. اول از همه باید توسعه را تعریف کرد که خودش یک کار دشوار است اما به هر حال ما یک تعریف از آن می آوریم که آشنایی مقدماتی نسبت به آن بدست آید. هنری برنستاین می گوید:«توسعه به معنای دستیابی به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی از طریق دگرگون ساختن شرایط توسعه نیافتگی (بازده تولید پایین، رکود و کسادی، فقر) در کشور هایی است که با عناوین و القاب گوناگون مثل فقیر، توسعه نیافته، کم توسعه یا در حال توسعه به آنها اشاره می شود.»1

همانطور که می بینید، دیگر در تعاریف توسعه سخن از رسیدن به حد خاصی از سواد، بهداشت، امید به زندگی، درآمد سرانه و در عبارت کلی تر «رفاه» نیست. بلکه سخن از خارج شدن از وضع موجود است. البته این به معنای در نظر نگرفتن ایتم های مطرح شده نیست؛ بلکه منظور اصل قرار گرفتن یک هدف است. به هر نحو امروز ایران به عنوان کشوری جهان سومی2 یا در رده کشور های جنوب شناخته می شود و نخبگان و مردم آن قصد دارند تا از آن خارج و کشوری توسعه یافته شناخته شوند.

برای رسیدن به  این هدف ما باید بدانیم توسعه یافتگی چیست و واقعیت امر این است که ما نمی دانیم. هر زمان که گفته می شود توسعه، اذهان ما به طرف کشور هایی مثل آمریکا، انگلیس، آلمان، سوئیس و غیره می رود و اخیرا با به وجود آمدن این فکر که رسیدن به چنین وضعیتی دور از دسترس ماست، کشور هایی مثل ژاپن، مالزی، برزیل، ترکیه و امثال آن را هدف قرار داده ایم. سوالی که من مطرح می کنم این است که آیا این نوع توسعه یافتگی مطلوب است.

باید اکثر شما الگوی مرکز-پیرامون را بشناسید. الگوی توسعه یافتگی در جهان امروز، خارج شدن از پیرامون(حاشیه) و نزدیک شدن به مرکز(متن) می باشد. پرورش دادن چنین الگویی از آنجا نشات می گیرد که توسعه یافته شدن همه کشور ها عملی نیست و هشت کشور بالا دستی نیز، متوجه تحرکات کشور های پیرامونی هستند و از پیشروی آنها جلوگیری می کنند. در چنین الگویی دست یابی به مرکز مقدور نیست و از کشور هایی مثل ترکیه و مالزی به عنوان کشور های شبه پیرامونی یاد می شود، چرا که وضعیت فعلی آنان از ارتباط با کشور های مرکزی به وجود آمده و با قطع شدن این ارتباط از بین میرود.

این نوع توسعه یافتگی بر اساس الگوهای اسلامی نه تنها مطلوب نیست، بلکه منفور نیز می باشد. چه آنکه این توسعه یافتگی! از در هم شکستن سایر کشور ها پدید آمده و بر اساس یک هژمونی3 شکل گرفته که تنها در مقابل توسعه نیافتگی معنا پیدا می کند. چنین برداشتی از توسعه یافتگی، تنها به عمیق تر شدن نابرابری ها و نابودی کشور های حاشیه ای چون کشور های صحرای آفریقا و نهایتا کشور های فقیر دیگر منتهی می شود.

دسترسی به این معنی، چنان دشوار نیست. توجه داشته باشید که پیشرفت کشوری مثل چین، از جیب ما حاصل شده و این رابطه در مورد تمام کشور های توسعه یافته صادق است. بازار های جهانی کشور های توسعه یافته است که به آنان قدرت بخشیده است، و در صورت از دست رفتن این بازار ها، وضعیت جهانی متحول می شود. بنا بر این امکان ندارد که همه کشور ها بتوانند توسعه بیابند چرا که در این صورت بازار جهانی معنا ندارد.

بنابر آنچه آورده شد اینگونه نتیجه می گیرم که ما باید در معنای توسعه یافتگی تجدید نظر کرده و به گونه دیگری به آن نگاه کنیم. از نظر من توسعه یافتگی یعنی از بین رفتن فقر مطلق4 در یک کشور بعلاوه نابودشدن نابرابری های معنا دار که در پی آن بهداشت مناسب و آموزش متناسب پدید می آید. در این نگاه از توسعه یافتگی هر یک از کشور های جهان متناسب با منابع و جمعیت خود، تولید نا خالص داخلیGDP داشته و به صورت همزیستانه در کنار هم زندگی می کنند.

توجه داشته باشید که در این تعریف بازار های خارجی از بین نمی رود؛ بلکه تقسیم کار بین المللی به صورت عادلانه تر شکل گرفته و هیچ کشوری بر دیگری استیلا ندارد. رسیدن به چنین وضعتی، لازمه اش خروج از جامعه مصرفی می باشد.

ادامه دارد...

پی نوشت:

1.        ویلیام آوتویت و تام باتامور در فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم:ص 287؛

2.        پیشینه این نام به زمانی برمی گردد که جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم می شد و جهان غرب با عنوان جهان اول، بلوک شرق، جهان دوم و کشور های مستقل به جهان سوم نامیده می شدند. پس از نابودی بلوک شرق در سال 1991، جهان دوم نابود و فقط دو جهان اول و سوم باقی ماند. در حال حاضر این عناوین به کشور های شمال و جنوب تغییر کرده است.

3.        Hegemony

4.        منظور از فقر مطلق، ناتوانی در تهیه عناصر ضروری زندگی از جمله خوراک، پوشاک و مسکن می باشد که از روش های مختلفی سنجیده می شود.


مطالب مرتبط:

شرحی بر رابطه فقر و نظام سرمایه داری

برنامه ریزی توسعه و استفاده از فرصت ها

اقتصاد وارونه؛ تاثیر نفت بر اقتصاد، حاکمیت و جامعه ایران


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی