شرحی بر رابطه فقر و نظام سرمایه داری
یکی از بزرگترین مشکلات جوامع حال حاظر (کشور های جنوب)، فقر می باشد. فقر هرچند موضوعی تکراری برای بحث است اما به هر حال تا کنون کسی برای آن چاره واقعی پیدا نکرده! و من هم تو این یادداشت نمی خواهم یک راهکار ارایه بدم. موضوع این یادداشت ارتباط فقر با سرمایه داری است و با استفاده از هستی شناسی نظام سرمایه داری می خواهم این را اثبات کنم که تا زمانی که نظام سرمایه داری در جهان حاکم باشه نه تنها فقر نابود نمی شه بلکه هر روز به آن دامن زده می شه.
همانطور که همه ما میدانیم مهم ترین پایه در نظام کاپیتالیسم، انباشت سرمایه (به نفع سرمایه داران) می باشد. در واقع این انباشت سرمایه به معنی چولگی در پراکنش منابع است، چرا که بدیهی ترین اصل اقتصاد و حتی به عبارتی فلسفه وجودی علم اقتصاد کمبود منابع است.
در کنار آن چه در بالا آورده شد، باید این را هم اضافه کنم که روحیه سرمایه داری یعنی، سود جویی، یعنی سود بیشتر، چرا که در غیر این صورت انباشت سرمایه داری شکل نمی گیرد. حال به این گزاره، این جمله را هم اضافه کنیم که فرایند سرمایه داری جوامع را به سمت فردگرایی کشانده است. فرد گرایی یعنی اینکه به من چه ربطی می تواند داشته باشد که یک فقیر در کنارم زندگی می کند؟
حتی اگر کمکی هم شکل گیرد نه برای شخص فقیر که برای خودم این کار را می کنم.(به فلسفه راسل مراجعه کنید.) حال این سه گذاره را جمع کنید و ببینید می توان اینگونه از فقر فرار کرد؟
با ابن وجود عده ای می گویند پس چگونه در کشور های شمال، فقر تقریبا نابود شده است؟ پاسخ به این سوال همان قدر واضح است که پاسخ به سوال چرا نباید فقر باشد. توسعه کشور های شمال و از بین رفتن «فقر مطلق» در آن از جیب کشور های جنوب بدست آمده است. به عبارتی واضح تر، چولگی نمودار کلی توزیع منابع در جهت کشور های توسعه نیافته و در حال توسعه است. یعنی اکثر منابع جهان در خدمت تنها هشت کشور می باشد و به عبارت ساده تر آنان فقر خود را به ما تزریق کرده اند.
مطالب مرتبط:
برنامه ریزی توسعه و استفاده از فرصت ها
اقتصاد وارونه، تاثیر نفت بر اقتصاد، حاکمیت و جامعه ایران.