وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

شورای شهر و مصائب انتخاب توده ای

سعید هراسانی | يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۴۸ ب.ظ

با شروع اعلان تدریجی نتایج شورای شهر، آرام آرام  شگفتی های دوره پنجم شوراها رونمایی می شوند، انتخاب پاکبان در رشت، انتخاب دست فروش در خرم آباد و قص علی هذا! پذیرش دموکراسی و احترام به نظر اکثریت یکی از پایه های اساسی مدیریت شهری در جهان قرن 21 است، اما آیا واقعا چنین افرادی می توانند بار نمایندگی ما در شوراها را متحمل شوند؟ قبل از پرداختن به ابعاد و چرایی موضوع لازم است ذکر شود که رای آوردن چنین افرادی بسیار بهتر از رای آوردن ورزشکاران و هنرمندان به سبب آشنا بودن نامشان است، با این حال همه این ها ناشی از سازوکار نامناسب انتخابات در ایران است.

 

اول؛ چندنفر از رای دهندگان از وظایف شوراها اطلاع دارند؟ چند نفر از رای دهندگان بغیر از موقع انتخابات سروکارشان به شورا می خورد؟ یکی از عمده دلایلی که هر یک از شهروندان موقع انتخاب به صورت توده ای نام نامزد مورد نظرشان را در صندوق های رای می اندازند این نکته است که اصلا شورا در زندگی آنان هیچ نقشی ندارد! چنین مسئله ای سبب می شود شورا محل بخت آزمایی کسانی باشد که تنها از آن به نون و نوایی خواهند رسید و مردم نیز بسته به یک جو فراگیر دست به انتخاب میزنند.

 

دوم؛ احزاب چه نقشی در زندگی ایرانیان دارند؟ عمده ترین دلیل ناکارآمدی نظام انتخاباتی در ایران (از ریاست جمهوری گرفته تا شورای روستا) عدم حضور یکی از اصلی ترین پایه های نظام دموکراسی نمایندگی در ایران است. چه سازوکاری وجود دارد که شخص مورد نظر زمانی که وارد شورا شد، به وعده های خود عمل کند! نکته مهم تر آنکه اصلا چطور امکان دارد برای شورای شهر بدون داشتن اکثریت وعده بدهیم!!!! عده ای پاسخشان این است که آن نماینده باز هم می خواهد در عرصه سیاست شهری باقی بماند، اما اگر فرد چنین چیزی را نخواهد چه؟ در همه جای دنیا این احزاب هستند که مسئولیت کاندیدای خود را بر عهده میگیرند و هر چه اتفاق بیوفتد مردم آن را از چشم حامیان آن نماینده میبینند، احزاب نگاه طولانی مدت دارند و همین امر باعث می شود نمایندگان خود را کنترل کنند. زمانی که در ایران حزب معنایی ندارد، مردم آگاهی ای به نامزد ها ندارند و در صورت هر اتفاقی کسی مسئولیت آنان را بر عهده نمی گیرد، آنگاه این میشود که شانس و شناخت اسمی (نه سابقه) تنها دلیل رای دادن می شود.

 

سوم؛ اعضای شوراها قرار است نمایندگان ما باشند، اما آیا تا به حال کسی از شما با نماینده خود از نزدیک صحبت کرده اید؟ تا به حال خواستید او را ببینید و توانسته اید؟ یکی از مهم ترین دستاوردهای دموکراسی نمایندگی دسترسی به نمایندگان است و این محقق نمی شود، مگر آنکه نمایندگان شما در دسترس ترین حالت به شما باشند. در واقع مسائل محل زندگی شما به نمایندگان شما در شهر مربوط نمی شود و باید کسی باشد که شما در محله خود به او دسترسی داشته باشید و مشکلات محلی خود را به وی بیان کنید و هرزمان برای رفع این نیازها به امکانات بیشتر یا مربوط به کل شهر نیازبود نمایندگان شما در محل آن را به نمایندگان شهری منتقل کنند. در غیر این صورت تمام مسایل محل باید در محل زندگی شما رفع رجوع شود. حال نکته اصلی این موضوع این است که شاید شما در شهر چندین میلیونی تهران نتوانید دو هزار و خرده ای نامزد را بشناسید! اما حتما در محل خود افرادی مورد اعتماد خواهید شناخت.

 

https://t.me/saeidharasani_ch

 

  • سعید هراسانی

ما مردمان حسود: شرحی بر نابرابری، باورها و پیامدها

سعید هراسانی | جمعه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ

گفتمان نابرابری (چرا نابرابری مهم شد)

الکسی دو توکویل در کتاب مشهور خود دموکراسی در آمریکا می ­گوید « در قلب بشر علاقه و عشق به مساوات نیز جایگزین است و ضعیفان همیشه خواهان آن هستند که اقویا را با خود همسطح نمایند. درنتیجه[…] بشر به جایی می­رسد که بردگی توام با مساوات را بر آزادی مقرون به عدم مساوات ترجیح می­دهد.»[1] این نقل قول اگرچه از ساحت علم جدا افتاده می­ نماید، اما عنصری از حقیقت را در قلب خود جای داده است. با اینکه از نظر دوتوکویل عشق به مساوات در قلب بشر نهفته است اما می­ توان ادعا کرد که موضوع نابرابری یا به عبارت بهتر حساسیت «رای دهندگان[2]» به عدالت توزیعی (بخوانید بازتوزیع) امری متاخر است.

از دو جهت این تشدید نابرابری و حساسیت بر آن را می­توان مخلوق سرمایه ­داری دانست. نظام­ های اقتصادی پیشا سرمایه ­داری رشد بطئی داشته­ اند، حجم اقتصاد در این نظام­ ها برای مدت­ های مدید بی­ تغییر بوده و بنابراین امکان انباشت سرمایه بسیار محدود بود. نظام ارث و زمین­ داری به یکدیگر گره خورده و اشرافیت زمین­دار را با پیوند ­های خونی همبسته نمود، بنابراین نابرابری ­های محدود موجود نیز امری طبیعی تلقی می­ گردید. با رشد سرمایه ­داری دو عامل باعث تشدید نابرابری ­ها گردید، ابتدا آنکه تمرکز سرمایه زمین ­داران نابود شده و بورژوازی توان انباشت سرمایه در بخش تجاری و صنعتی را شکل داد، با خارج شدن اقتصاد از محوریت زمین امکان خلق ثروت به طور چشمگیری افزایش یافت و بنابراین حجم اقتصاد افزایش یافت. این وضعیت باعث شکل گیری شکاف عمیقی گردید. اما از طرف دیگر آنچه باعث گردید تا قبل از این افراد آنچنان که امروز می­ بینیم علیه نابرابری طغیان نکنند، آورده دیگر جهان نوین یعنی فردگرایی است. مفهوم فردگرایی از دوجهت به این احساس پروبال داده است؛ اول آنکه، هرشخص هویتی متمایز از جامعه برای خود تصور کرده و امکان تحقق خواسته­ های شخصی ­اش را حقی ذاتی تلقی نموده است، از طرف دیگر پوشیده نیست که طیف وسیعی از این خواسته ها از مقایسه با دیگری در وجود ما شکل می­گیرد. دوم آنکه پیامد مستقیم این فردیت تعارض با دیگران است. اگر ما هویتی مستقل از جامعه برای خود تصور کنیم، بنابراین حق ما نسبت به منابع جامعه نیز همسان با دیگران خواهد بود. با این استدلال هر شخص در صورتی وضعیت نابرابر با ما پیدا خواهد نمود که به حق ما دست­ اندازی کند.

همچنین ریشه دیگر حساسیت نسبت به نابرابری را می­توان در اختلافات قشری جستجو کرد. چندپارگی جامعه و انسجام آن در کنار شعارهای سیاسی احزاب مهم­ترین عامل عملی توجه به نابرابری در عرصه سیاسی است، در این باره نیز با توجه به اهمیت آن در بخش بعدی این یادداشت توضیحاتی اجمالی ارایه خواهد شد.

  • سعید هراسانی

معرفی و نقد مستند دکترین شوک

سعید هراسانی | پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۰۵ ب.ظ

مضمون اصلی مستند: به طور کلی در طول جریان مستند دو پیام ارایه می­ گردد که پیام اول شامل غیر معقول بودن اقتصاد بازار (از نوع فریدمنی آن) است و پیام دوم دولتی بودن و برنامه ­ریزی شده بودن نظام اقتصاد بازار است.
در رابطه با پیام اول ارایه داستان شیلی و آراژانتین نشان می­ دهد که مردم در حالت عادی تن به شوک­ های اقتصادی نمی ­دهند، این گفتار به صورت صریح از زبان تاچر درباره توصیه فریدمن برای پیاده کردن طرح پینوشه در مستند آورده شد. در واقع جنگی که تاچر شروع کرد اولین شوک (در مسیر سلسله شوک ­های پس از آن مثل جنگ عراق و غیره) برای آماده کردن ذهن مردم در جهت اجرای شوک بود و این طرح­ ها به صورت کامل در طول مستند به صورت مسلسل بیان گردید.
در واقع کل مستند یک چیز را بیان می­ دارد و آنکه مردم وقتی فکر می­ کنند «نئولیبرالیسم» نمی­تواند زنده بماند، پس باید ذهن مردم را خاموش کرد[1]. انواع شوک­ های مطرح شده در مستند در پی اثبات این نکته است. در واقع ما یا باید دیکتاتوری داشته باشیم تا بتوانیم سیاست­ های شوک­وارانه اقتصادی را پیاده سازیم یا باید مردم را مسخ کنیم. فرض کلاین بر این است که در مورد شیلی و آراژنتین اجرای سیاست­ های اقتصادی بازاری از طریق ایجاد دیکتاتوری و حذف مردم انجام شد، اما در مورد انگلستان و به طور کلی کشورهایی که امکان حذف مردم وجود نداشت از طریق شوک­ های متنوع دیگر همچون جنگ، تروریسم و غیره[2].
مسئله دوم که شاید حتی نسبت به نکته پیش گفته اساسی ­تر نیز باشد، این است که کلاین می­ خواهد آزاد سازی اقتصاد و جریانات پس از تاچریسم و ریگانیسم را عنصری دولتی یا به عبارتی بهتر پیش طراحی شده توسط قدرت ­های مرکز نشان دهد. وصل کردن کودتای پینوشه به دولت ایالات متحده و نشان دادن وصل بودن شخص میلتون فریدمن (فردی که خود را متنفر از دولت­ها می­شناساند) به پینوشه و ارتباطات «ماسونی» با آن، بذرهایی هست که کلاین با آن می­خواهد چنین ایده­ای را در ذهن مخاطبان خود ایجاد نماید. و حتی شفاف­ تر از تمام این ها بیان صریح این نکته که شیلی و آرژانتین موش ­های آزمایشگاهی برای عملیاتی کردن «دکترین شوک» بودند.
  • سعید هراسانی