وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

دولت رفاه و معمای چیستی آن

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

    اشاره: اخیرا یکی از دوستان سوالاتی را درباره دولت رفاه از من پرسید که یکی از آنها درباره شاخص های دولت رفاه بود. دولت رفاه چیست؟ چگونه یک دولت رفاهی از دولت های دیگر قابل تمیز است؟ آیا اصلا چنین امکانی برای ما وجود دارد تا بتوانیم تمایزی قطعی بین دولت های رفاهی و سایر دولت ها قایل شویم؟ در این یادداشت کوتاه بحثی در این باره خواهیم داشت.


        به نظر می آید درآمدی بر تاریخچه دولت رفاه و چیستی آن کمک می کند تا بهتر به طرح شاخص هایی برای آن نایل آییم. به نظر برخی محققان دولت رفاه پدیده ای متاخر نیست و همواره در تاریخ دول و تمدن های گذشته حکومت برخی از خدمات اجتماعی را ارایه می کرد. با این حال دولت رفاه با معنی امروزی آن و با توجه به اینکه علقه شدیدی به دولت- ملت دارد به قرن بیستم و به خصوص پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد. کشور های اروپایی از چند لحاظ شدیدا تشکیل چنین دولت هایی را ضروری می دیدند. بحران اقتصادی دهه سی، گسترش نفوذ دست چپی ها، شورش های کارگری و تقویت سندیکاها و اتحادیه های کارگری، خسارت های ناشی از جنگ و غیره همگی عواملی بودند برای شکل گیری نوعی از دولت که اشتغال کامل و برخی حمایت های اجتماعی را در مقابل مردم تضمین می کرد.

     حزب های سوسیال دموکرات اروپایی به عنوان احزاب کارگری در کشور های مختلف اروپا مثل انگلیس، آلمان و کشورهای اسکاندیناوی به عنوان کارگزاران این نوع ایدئولوژی دولتی پیشقدم شدند و دوران طلایی را تا بحران 1970 شکل دادند. پس از بحران اقتصادی مذکور امید ها نسبت به پایان بیکاری و فقر و ... کمرنگ تر شد و جا برای پیشتازی دولت های دست راستی مثل خانم تاچر در انگلیس و ریگان در ایالات متحده باز شد. پس از یک وقفه دو سه دهه ای از 1997 با روی کار آمدن دولت تونی بلر در انگلستان اقبال دولت کارگری دوباره روشن شد، اما تفاوت های فاحشی در آن رخ داد. از نظر صاحب نامانی چون بلیک مور سیاست های حزب کارگر نو دنباله روی در همان سیاست های گذشته بود و تفاوتی در رویه های بودجه ای حاصل نگشت، حتی سهم بودجه ای خدمات رفاهی کمتر هم شد.

     اما دولت رفاه یا دولت رفاه گستر چیست؟ تعاریف در این زمینه آن چنان شفاف نیست و همچون تمام مفاهیم دیگر علوم اجتماعی تعاریف متعددی درباره آن وجود دارد. با این حال می توان دولت رفاه را دولتی دانست که حد معینی از سطح زندگی را حق شهروندان خود می داند و آن را تضمین می کند. دولت رفاه را می توان سیستمی دانست که جریان اصلی خدمان رفاهی را در دست خود دارد و اطمینانی نسبت به خدمات خصوصی رفاهی ندارد. این نوع دولت ها را همچنین می توان دولت هایی دانست که از اقتصاد بازار بصورت افراطی دوری کرده و طبق نظریات کینز (اقتصاددان اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست) اقتصادی مختلط و با نظارت شدید دولت بر بازار را سیاست خود کرده است. همچنین بازتوزیع ثروت را به صورت قانونی و رسمی پیگری کرده و به دنبال اجرای سیاست های رابین هودی است. از مولفه های بارز این دول این است که در جامعه ای با نیروی کار دستمزدی حاکم هستند، بنابراین تضمین حداقل درآمد و تعیین انواع تامین برای هر نوع خلل در درآمد مستمر فرد از ملزمات چنین دولتی است. لازم به ذکر است که یادداوری کنم تعاریف دولت رفاه موجود است، اما بنابه دیدگاه نویسنده توصیف و توضیح همواره کارا تر از تعریف است.

      ذکر آنچه رفت مفهوم دولت رفاه را تا حدی برای ما روشن می کند، اما چگونه می توان چنین دولت هایی را از سایر انواع دولت تمیز داد؟ در اکثر موارد چنین عملی با معیار های اقتصادی و آمار های ملی و بین المللی انجام می گیرد. بررسی سهم بودجه ای دولت در امور اجتماعی نسبت به کل بودجه و همچنین سهم بخش رفاه اجتماعی نسبت به کل تولید ناخالص داخلی از این روش ها است. همچنین سهم مالیاتی دهک های جینی نیز یکی از راه های مناسب برای سنجش است که از میزان بازتوزیعی بودن نظام مالیاتی پرده بر می دارد. میزان بیمه های اجتماعی (دولتی/عمومی) و گستره آن (افراد تحت پوشش بیمه در یک کشور) و غیره که همگی به صورت نمودار ها و داده های اقتصادی سنجیده می شود. بر اساس چنین رویکردی اساسا تفاوت های آنچنانی در دولت های جهان دیده نمی شود (توجه داشته باشید که درصد هزینه های اجتماعی دولت ها مد نظر است نه میزان مخارج). در واقع کشور های مختلف جهان در این زمینه تفاوت چشم گیری را نشان نمی دهند و همگی در یک سطح مخارج اجتماعی دارند. البته باید توجه داشت که نوع هزینه کرد این بودجه ها هم خالی از اهمیت نیست، برای مثال اگر کشور های نظیر انگلستان بیشتر سعی در پوشش همگانی دارند و بنابراین هزینه هایش در این زمینه است، دولتی مثل ایالات متحده دم از کیفیت خدمات و حق آزادی انتخاب می زند و هزینه هایش را نیز به طبق آن ردیف بندی می کند. از این گذشته، از نظر بسیاری از اندیشمندان سیاست اجتماعی این هزینه ها حتی از جیب دهک های بالای جامعه هم نیستند و بازتوزیع نیز محسوب نمی شوند. بنابراین چگونه باید یک دولت رفاهی را باز شناخت؟ دولت ها به طور اعم و دولت های رفاهی به صورت اخص نه از طریق صرف عملکرد بلکه از طریق ترکیب از عملکرد و سیاست های رسمیشان شناسایی می شوند. در واقع دولت بازار گرا، دولت رفاه گستر، دولت های سوسیالیستی خلقی و غیره همگی به عنوان مفاهیمی شناخته می شوند که در جهان واقع حضور ندارند، دولت های واقعی سیاست های مختلطی از کل این مجموعه را دارند که بر حسب نزدیکی هر چه بیشتر به محل استقرار آنان در طیف نام آنان را می ستانند.

       بنابراین اگر از خیر عملکرد های واقعی دولت ها بگذریم، دولتی را می توان رفاه گستر نامید که در سیاست های رسمی خود اشتغال کامل، بیمه بیکاری، تامین اجتماعی گسترده (پوشش همگانی)، مالیات های تصاعدی، نظارت بر بازار و غیره را بپذیرد. دولتی مثل ایالات متحده به صورت رسمی چنین سیاست هایی را پیگیری نمی کند، اما دولتی مثل سوئد این چنین است. اما یک مسئله وجود دارد، اگر چه دولت های اسکاندیناوی ادعای رفاه گستری دارند، اما سیاست های دولتی مثل دولت ایران نیز همانند با آنچه آمد است، آیا باید چنین دولتی را رفاهی نامید؟ پاسخ مسلما منفی است. به نظر می آید ترکیبی از عملکرد و سیاست های رسمی به ما کمک شایانی بکند. اگر چه نظارت بر بازار از سیاست های جمهوری اسلامی و تامین شغل، مسکن، آموزش، بهداشت و تامین اجتماعی در قانون اساسی آن آمده است، اما بازار مسکن آن از بازاری بودن رد شده و مالیات به طور کلی منتفی تلقی گردیده است.

       بنابر آنچه آمد می توان اینگونه نتیجه گرفت که دولت بازارگرا، سوسالیستی و رفاه گستر همگی به عنوان مفاهیمی شناخته می شوند که در جهان واقع به صورت مطلق حضور ندارند، بلکه جلوه هایی از هر کدام در جهان دیده می شود. اگر دولت های بازارگرا و سوسیالیستی را دو سر یک طیف قرار دهیم، دولت رفاه در مرکزی ترین نقطه این طیف قرار دارد تا هم آزادی بازار، آزادی اشخاص، کارکرد های منطقی بازار و غیره حفظ شود و هم برابری، توازن، آزادی (به معنای چپ آن) انسانیت و تامین کارگران محفوظ بماند. نه این نقطه محض مرکزی و نه آن نقاط انتهایی طیف قابل دسترس برای هیچ دولتی نیست. این بحث آنچنان پیچیده هم نیست، در واقع آزادی، برابری، انصاف و از این دست مفاهیم هیچگاه شفاف و بی ابهام نبوده و نخواهند بود و بر مبنای چنین مفاهیم مبهمی نمی توان انتظار الگوهای محض قابل دسترس داشت؛ در واقع انواع دولت در نظریه و تنها در نظریه معنا پیدا می کند، کما آنکه ساختگرا بودن و عاملگرا بودن صرف هم تنها در نظریه معنا دارد. هیچکدام اینها در عرصه عمل به صورت خالص وجود ندارند و تنها ابزار شناخت محسوب می شود.

      البته لازم به یاددآوری است که به هر حال دولت هایی در جهان امروز به عنوان دولت رفاه شناخته می شوند. این دولت ها همان هایی هستند که توانسته اند خود را تا حد زیادی به نقطه مرکزی برسانند. سیاست های عملی چنین دولت های به نحوی بوده که علاوه بر حفظ بازار و کارکرد های آن تامین های اجتماعی مناسبی را نیز برای شهروندانش ایجاد کرده است، هر چند به نگاه لیبرال و نوکلاسیک های افراطی این دولت ها کارکرد بازار را با مشکل و اختلال مواجه کرده اند.

     ارایه یک مخلص بد به نظر نمی آید. دولت رفاه به عنوان یک مفهوم مطلق است و می تواند اینچنین تعریف شود: «نقطه ای از عملکرد دولت در طیف ایدئولوژیک چپ و راست که بدون هیچ ضرری به کارکرد بازار، برابری و عدالت را برای مردمش تضمین می کند.» اما در واقع دولت های رفاهی (که به گمان بسیاری امروز همه دولت ها بخشی از حقوق اجتماعی را برای مردمشان تضمین کرده اند و تنها جایگاهشان در طیف فرق دارد) خاستگاه های متفاوتی دارند، برقراری عدالت و یا جلوگیری از آشوب، امکان شکل دادن به جامعه مصرفی و ... . و ارزش های متفاوتی را معیار قرار می دهند، الگو های متفاوتی دارند: رفاه در برابر کار، رفاه به عنوان حق و جدا از کار و... . بنا براین اگر چه مفهوم دولت رفاه آنچنان که آمد مطلق است، اما دولت های رفاهی مستقر کاملا بومی بوده و در بافت اجتماعی خاص خود شکل گرفته اند.

     از چیستی دولت رفاه گذشته، سوال اصلی این است که آیا اساسا چنین روش رفاه گستری مناسب است؟ این خود مجالی دیگر می خواهد که در آینده به آن خواهم پرداخت، اما به عنوان یک گزاره عمیقا باور دارم که دولت به هر نحو خود عنصر مطلوبی نیست و جامعه رفاهی که خود رفاه را تعریف کند، آن را بسازد و به آن احساس تعلق کند بهتر خواهد بود، جامعه رفاه گستری که بجای ساکن نگاه داشتن مردمش، آنان را به تحرک وادارد. در این رابطه بیشتر بحث خواهیم کرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی