وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

ایدئولوژی های فردگرا و جامعه گرا

سعید هراسانی | پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ب.ظ

اشاره:ایدئولوژی های سیاسی و فراگرد های اقتصادی حاکم بر آن همواره به عنوان عواملی تاثیر گذار بر جامعه و همچنین روند توسعه یک کشور شناخته می شده است. آنچه که بیشتر مورد تاکید است و در کانون توجه سیاست اجتماعی قرار دارد، ایدئولوژی های جامعه گرا- به خصوص مارکسیسم- و فردگرا- بخوانید سرمایه داری- به عنوان دو قطب یک پیوستار در این یادداشت مورد تحلیل و شرح واقع می شود.


هر یک از دو طرف این پیوستار به عنوان رویکرد هایی شناخته شده، علاقه مندان متعهد و نقادان جدی را در پی خود دارد. توجه اساسی ای به این دو نظام حکومت داری که مبتنی بر نگاه هایی ایده شناسی- اقتصادی هستند، شده است. این نکته امر غریبی نیست، در واقع این دو الگو تا اندکی پیش به عنوان تنها نظام های حکومت داری جهان ما شناخته می شدند، پس از سقوط شوروی هر چند الگوی جامعه گرای افراطی کمونیسمی در حوزه عمل منزوی شد، اما این دیدگاه در عرصه دانشگاهی هنچنان قدرت خود را حفظ کرده و به عنوان نظریه ای کشنده محسوب می شود که دانشجویان زیادی را به خود جلب می کند.

در این مقال قصد آن نیست تا مبانی نظری این اندیشه ها را واکاوی کنیم- هر چند امری دوستداشتنی و ضروری است، بلکه می خواهیم در شرایط واقع جهان هستی به روند ها و پیامد های این مدل ها بپردازیم. در واقع قصد دارم، تا یک نگاه مختصر از شرایط حاکم بر این دو نظام ایده شناسانه ارایه کنم تا ضروریات توجه به این دو نظام حکم رانی و نقص های آن را به زبانی روشن بیان دارم.

قبل از هر چیز توجه به این نکته راهگشا و ضروری است، که فراموش نکنیم، این دو نظرگاه دو سر یک پیوستار هستند، و در جهان واقع گونه خالص آن موجود نیست و نخواهد بود. آنچه حائض اهمیت است، گرایش به هر کدام از این رویکرد ها است. ابتدا به نظرگاه فردگرایان سرمایه مدار می پردازیم.

تحلیل این رویکرد را در دو وجه اقتصادی و ایدئولوژیکی دنبال می کنیم. از نگاه ایده شناسانه، بر اساس اندیشه های فیلسوفان، سیاست مداران و جامعه شناسان این نظرگاه اصالت با فرد است و بنابراین آزادی های فرد بر روند های حاکم بر جامعه برتری دارد. با توجه به این سخن این جامعه است که باید خود را با افراد حاضر در جامعه وفق دهد، نه فرد با جامعه! به عنوان سخنی ضمنی جامعه چیزی جز افراد آن نیست، بنابراین هر گونه عمل و سیاستی نه بر اساس مقتضایات جامعه بلکه بر اساس مقتضیات فرد مورد توجه قرار می گیرد. در حالت افراطی این نگاه می توان بر داروینسم اجتماعی نظر افکند. بنابراین اندیشه یک جامعه مانند یک جنگل است، قدرتمندان (البته باید توجه داشت که در این جا نه قدرت مندان بلکه تطبیق پذیران میمانند) در چرخه پذیرفته شده و افراد ضعیف بنابه سیاست طبیعت حذف می شوند.

بر اساس نگاه تعدیل یافته تر همان سخن معروف مطرح می شود که «آزادی تنها با آزادی محدود می شود». در چنین نگاهی نمی توان به نفع اجتماع فقیران از ثروتمندان جامعه مالیات دریافت کرد، و آنها را از طریق فرایند های بازتوزیعی در جامعه پخش کرد. در این جامعه هر کس مسئول پرداختن به خود است و کسی با کسی کار ندارد مگر بر اساس نیاز خود.

این نگاه بسیار پر قدرت و تا میزان بسیار موثری صحیح است و نمی توان از آن گریزی داشت. از طرف دیگر اندیشه های اقتصادی حاکم بر این حکمروایی نیز در تایید آن نقش بسیار موثری دارد. جریان آدام اسمیتی و اقتصاددان های کلاسیک معتقد به دست نامرئی بازار نیز با پشتوانه همان نگاه ایدئولوژیکی پیش گفته و استدلال های اقتصادی خود به حمایت از اقتصادی آزاد می پردازند که در سیستم های حکومتی لیبرالیستی مورد تاکید و عمل است.

بر اساس این استدلال ها تنها اقتصاد آزاد است که می تواند تعادل خود را حفظ کند و جامعه را به سمت رشد و توسعه یافتگی بکشاند. تنها قدرت رقابت است که موتور محرک توسعه به سمت رشد حداکثری جوامع است. هر گونه دخالت در این اقتصاد که آزاد و مبتنی بر روند طبیعی بازار است تنها به بروز فاجعه می انجامد. اقتصاد آزاد از طریق نیازسنجی غیر متمرکز- بر خلاف نیازسنجی های متمرکز دولتی که همیشه اشتباه از آب درمی آید، بازار های فروش خود را در می یابد، نیاز های جامعه را بر طرف می سازد و اشتغال موثر ایجاد می نماید. مهم ترین اصل این بازار احترام به مالکیت خصوصی و عدم دستکاری دولت در روند طبیعی آن است.

تمامی آنچه بیان گردید، و اصول اساسی دیگری که پایه های اساسی این دیدگاه را تشکیل می دهند، نگاه غالب جهان امروز است و بی اغراق تمام دولت ها مبتنی بر آن عمل می کنند. در واقع اساس این نظریه زمینه ای آنچنان قوی است که نمی توان به این راحتی از نفوذ آن کم کرد. با این حال چه در اصول ایده شناسانه و چه به تبع آن در اصول اقتصادی ایراداتی عمده بر آن وارد است که به شرح آن می پردازیم.

درباره ایراد جهان بینانه این نظرگاه در مقاله --- به تفصیل پرداخته شد و توجه به اصول برابری خواهانه در آن به صورت موثر برای رسیدن به همان آزادی مورد تاکید قرار گرفت. در واقع بیان گردید که سیاست های برابری جویانه و تبعیض های مثبت بهای آزادی هایی است که به خاطر آزادی دیگرانِ جامعه از دست رفته است. بر اساس دیدگاه بیان شده، نگاه لیبرال ها به آزادی نگاهی تقلیل یافته است، که تنها به ظاهر و شکل می پردازد. علاوه بر این در بعد اقتصادی ایردات این دیدگاه مفهوم شکست بازار است. بر اساس این مفهوم بازار آزاد بر خلاف ادعای طرفداران آن دربسیاری از ابعاد شکست می خورد و توان رفع نیاز های افراد جامعه را ندارد. مثالی که می توان برای این قضیه ارایه کرد، امور بیمارستانی و بهداشتی است. برای مثال بخاطر درآمد بالای بخش های دندان پزشکی و جراحی های زیبایی و دیگر بخش ها توجه به امور بهداری مثل پزشکی عمومی، تزریقات و ... کاهش و عرضه آن با مشکل مواجه می شوند. البته این ایراد آنچنان بی پاسخ نیست، بر اساس نگاه نگارنده می توان به این مشکل بر اساس نمودار عرضه و تقاضا و نقطه تعادل آن پاسخ داد. برای توضیح بیشتر به همان مثال خدمات درمانی بازمی گردیم؛ بر حسب ادعای بیان شده، به دلیل درآمد بیشتر بخش های تخصصی درمانی عرضه در آن بخش ها افزایش و در خدمات عمومی مشکل عرضه پیدا می کنیم. در این میان توجه به تقاضای خدمات تخصصی اهمیت دارد. تقاضا برای این بخش محدود است و پس از مدتی بازار خدمات تخصصی اشباع می شود و به دلیل کمبود عرضه در بخش خدمات عمومی بهای خدمات در آن بخش افزایش می یابد. در این زمان گرایش به خدمات درمانی عمومی افزایش و عرضه در آن بالا می رود، در چنین فراگردی بازار تعادل خود را باز می یابد. البته باز هم نگارنده به این نکته آگاه است که این فراگرد زمانبر است و اگرچه این تعادل در کل شکل می گیرد اما به قول فیتزپتریک: «در آن زمان ما در شمار مردگانیم»؛ یعنی در خلع شکل گرفته هیچ راهی جز دخالت دولت باقی نمی ماند. از این هم که بگذریم، در یادداشتی جداگانه رابطه فقر و سرمایه داری به تفصیل تشریح شده است (برای مطالعه یادداشت اینجا کلیک کنید).

حال به شرح نظرگاه جامعه گرایان می پردازیم. بر اساس این برداشت از جهان جامعه موجودیتی واقعی یافته و در کنار فرد از اهمیت برخوردار می شود. شرایط جامعه بر تمام افراد آن تاثیرگذار بوده و بنابراین مقتضیات جامعه بر فرد مستولی می یابد. زمانی که این دیدگاه پرورانده شد بدون شک برابری در کنار آزادی اصالت یافت. البته توجه به این نکته حائض اهمیت است که روند های برابری جویانه مستلزم اعمالی است که بی تردید با آزادی سر ناسازگاری بر می دارد. به عبارت دیگر، هر چند این جامعه گرایان آزادی را منکر نشدند، اما به هر حال نقض قرض است، اگر بگویم برای بازتوزیع منابع و درآمد برای برابری باید اقدام کرد و سپس برای دریافت مالیات به اطلاعات مالی اشخاص دسترسی داشته باشیم (برابری، آزادی را محدود کرد). یعنی برابری در اینجا آزادی را به چالش کشید. این دیدگاه در حالت افراطی خود به دنبال جامعه ای بدون طبقه است که اساسا بدون نیاز به تفسیر این خود ضد آزادی است.

البته دوستاران این دیدگاه استدلال می کنند که برای رسیدن به آزادی واقعی و عدم استثمار عده ای توسط عده دیگر باید به این نظام مالکیت تن داد. در واقع سخنان این نظریه پردازان نیز آنچنان غریب نیست، بر اساس قضایای منطقی مارکسیسمی ذات سرمایه داری و قدرت رشد آن بر اساس استثمار کارگر است، چرا که منبع سود سرمایه دار ارزش اضافی حاصل از استثمار کارگر است. در واقع اگر به جهان اطراف خود نگاهی بیاندازید، متوجه خواهید شد، که هر کسی از طریق استثمار اشخاص دیگر سود می برد: بانک ها از مشتریان خود، مغازه داران و کارخانجات غذایی از کشاورزان، تولیدی های صنعتی از کارگران و غیره. در اینجا قصد پرداختن به دیدگاه های مارکسیسمی را ندارم، تنها می خواهم بیان کنم که این اندیشه ها آنچنان نا بجا نبوده و تا حدی درست هستند.

این رویکرد حکمروایی، فراگرد های اقتصادی خاص خود را دارد که به نوبه خود پیچیده هستند. ایجاد کمون ها و مزارع اشتراکی، مالکیت اشتراکی به تصدی گری دولت، نظام برنامه ریزی قوی و متمرکز، کار مبتنی بر توان و دریافت مبتنی بر نیاز و غیره از مختصات این نظام اقتصادی است. بنا به همان نقد هایی که به اقتصاد آدام اسمیتی رفت و همچنین به دلیل جلوگیری از استثمار کارگران توسط بازار چنین سازوکاری تهیه شد تا توان رشد و تعالی را برای افراد جامعه خود محیا سازد. ناگفته نماند که تمام رویاهای اقتصادی مارکسیسم با فروپاشی شوروی از هم پاشید و آنچه که امروز در کانون توجهات است، بیشتر همان آرمان های ضد استثماری است.

مزیت های یک نظام جامعه گرایانه در نقد های به نظام های فردگرایانه و توصیف نظام جامعه گرا بیان گردید. آنچه که هم اکنون لازم به پرداختن آن است، نقد های وارده بر جامعه گرایی و به خصوص نوع افراطی آن کمونیسم است که بسیار هم جدی و درهم شکننده است.

در نگاه ایدئولوژیکی، هر چند دیدگاه جامعه گرایانه نگاهی بازتر به مفهوم آزادی و تعالی های انسانی دارد، اما در ورطه عمل بی مهابا حداقل آزادی ای که نظام های لیبرالی محقق ساخته بودند را نیز نابود ساخت، تا آنجا که اعمال استالین بر اساس توجیهات مارکسیسمی- لنینیسمی، جای هرگونه دفاع را از بین برده است. به طور کلی نقد عمده ای که از این بعد به جامعه گرایان وارد است، تاکید بر این نکته حیاتی است که برای رهایی کارگران از سرمایه داران، همه افراد جامعه را توسط دولت استثمار کنیم؛ از چاله بیرون و درون چاه بیافتیم!

در بعد اقتصادی نیز می توان اظهار داشت که روند های حاکم بر اقتصاد سوسیالیسمی توان رقابت را از بازار گرفته و نظام انگیزشی را تخریب کرد. در واقع هر چند انتقادات جامعه گرایان به سرمایه داری کاملا صحت داشت، و انگاره های ارزشی این دیدگاه شورانگیزانه بود، اما هرگز نتوانست راه حل عملی برای مشکل مطروحه بیان دارد و در نهایت امر این سرمایه داری و نظام لیبرالیستی بود که پیروز این میدان شد. البته دولت رفاه کارگری که بعد از جنگ دوم توسط حزب جامعه گرای انگلیس مطرح و مورد اقبال واقع شد، نیز به عنوان راه حلی برای مشکلات سرمایه داری بود. امروزه بر آن نظام رفاهی نیز انتقاداتی وارد شد که به نظر می آید تعدیل این نظام شرایط بهتری را به ارمغان بیاورد.

آنچه آوردیم، تنها بخش کوچکی از نظام واقع جهانی است که در آن زندگی می کنیم و از این نظام های کلان تاثیر می پذیریم. آنچه مورد تاکید است، این دو نظام مکمل یکدیگر هستند، اما هنوز حلقه ارتباطی بین این دو باز نشده است. بر اساس اندیشه نگارنده، برابری و آزادی در کنار یکدیگر معنی پیدا می کنند. نویسنده بر این باور است که تنها راه پیوند این دو یه یکدیگر، سپردن فراگرد های برابر ساز به دست مردم است. در واقع به جای آنکه در پی ایجاد نگاه بالا به پایین باشیم و بخواهیم، از طریق اعمال حکومتی سیاست های برابری خواهانه و رفاهی را در جامعه شکل دهیم، همانند دستورات اسلامی جامعه را به صورت خودانگیخته بر اساس نظام های رفاهی مشارکتی شکل دهیم. امید میرود در آینده به این ایده بیشتر بپردازم.

نظرات  (۲)

  • مسعود پایمرد
  • سلام.
    با مقاله‌ی جدید پیرامون کتب مقدس یهودیان به روزیم.
    منتظر حضور سبزتان هستیم.
  • مسعود پایمرد
  • دوباره سلام.
    من یه سوال الآن برام به وجود اومد و اون این که: آیا نظام کمونیسم روی کاغذ جواب میده یا اونجا هم ایراداتی بهش وارده؟ و آیا در نهایت موفق شد چالش های نظام سرمایه داری لیبرال رو اون طور که دعده میداد حل کنه یا نه؟؟؟
    ممنون از مطلب خوبتون.
    پاسخ:
    ممنون از نظرتون.
    اینکه آیا روی کاغذ جواب می ده یا نه، سوالی نیست که بشه به آن جواب داد. در واقع در حال حاضر هم نظریه پردازان هر دو نگاه به نقد و جرح همدیگر می پردازند.
    در رابطه با دیکتاتوری دولتی نظر بر این است که جامعه شوروی به عنوان یک جامعه سوسیالیست بود که مالکیت در انحصار دولت است، اما در مرحله کمون نهایی اصل دولت هم ملغی می شود چرا که خود مارکس اساسا با دولت مشکل داشت.
    اما بطور کلی و از نظر خودم، نظام کمونیسم برای موفقیت نیاز به اقتدار اخلاقی بسیار زیادی دارد. در واقع اصول اخلاقی و معنوی است که از اضمحلال چنین سیستم غیر رقابتی بر می آید. اما بهر حال بنا به اصول اسلامی ترکیبی از هر دو نظام ضرورت دارد تا موفقیت حاصل شود.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی