وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

برنامه ریزی بخشی یا برنامه ریزی منطقه ای

سعید هراسانی | يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ب.ظ

همواره یکی از مسایل گریبانگیر ایران در مسیر توسعه عدم برنامه ریزی یکپارچه بوده است. در واقع مدیرت ایران قبل و بعد از انقلاب همیشه اسیر جنگ قدرت و موازی کاری ها و کارشکنی ها بوده است. با شکل گیری مدیریت انقلابی بعد از 57 این احساس وجود داشت که می توان با تکیه بر تعهد انقلابی از این مسایل عبور کرد، اما تاریخ سی و چند ساله ما حاکی از آن است که این اندیشه رویایی بیش نبوده است. با این اوصاف در این یادداشت قصد دارم تا به صورت مختصر اهمیت شکل گیری برنامه ریزی یکپارچه منطقه ای را بیان کرده و نقایص برنامه ریزی بخشی را در حد توان باز نمایم.

برنامه ریزی بخشی به برنامه ای اطلاق می شود که بر اساس مدیریت وزارتخانه ای و بر اساس طرح های بالا به پایین و متاثر از برنامه کلان ملی و به صورت بخشنامه ای از طریق اداره کل ها به اجرا در می آید. به نظر می رسد این نوع از برنامه ریزی ها به دلایل واضح ای نه تنها کمکی به حرکت روبه جلو کشور نمی کند، بلکه مانع آن هم می شود. همان طور که در بالا هم آورده شد این نوع برنامه ریزی معمولا گرفتار موازی کاری ها، دوباره کاری ها و کارشکنی ها می شود.

بی شک همه ما با این منظره خو گرفته ایم که شهرداری یک خیابان را آسفالت می کند و هفته بعد توسط شرکت آب شکافی در آن ایجاد می شود، همچنین مدت زیادی طول می کشد که شهرداری دوباره اقدام به ترمیم آن نماید در صورتی که هیچ گاه مثل قبل خود نمی شود. اگر این دوباره کاری ها را بارها و بارها دیده ایم، دوباره کاری های بیشتری وجود دارد که در درون سازمان ها پدید می آید و هیچوقت خبردار نمی شویم.

همچنین بارها و بار ها با این مسئله مواجه می شویم که پس وقوع اتفاقی هیچ یک از سازمان ها مسئولیت آن را قبول نمی کنند و فعل حاشا را طریقه خود می سازند، هر چند این رخداد بیشتر بخاطر ابهام در مسئولیت ها و وظایف است اما ریشه در مدیریت غیر یکپارچه و هماهنگ دارد. همچنین این امر موجب عدم اجرای وظایف سازمان ها هم می شود. این مشکلات زمانی بیشتر رخ نشان می دهد که درگیر مباحث جامع بین بخشی و حتی جزئی ترِ بین سازمانی می شویم. برنامه ریزی های توسعه که تقریبا همیشه نیازمند یکپارچگی و هماهنگی بین سازمانی است در اکثر موارد به دلیل تفاوت سلیقه ها، تفاوت رویکرد ها، بد تینتی ها و غیره به سرانجام نمی رسد و تنها بر روی اسناد باقی می ماند. شاهد های مباحث بالا در اسناد و گزارشات بیش از 75 سال برنامه ریزی در کشور موجود می باشد.

علاوه بر این، جنگ قدرت ( که البته در تمام نظام های مدیریتی و برنامه ریزی وجود دارد) مزید بر علت شده و با استفاده از حفره های برنامه ریزی بخشی جان تازه می گیرد و توان هر نوع ابتکار و خلاقیت و پیشرفت را از کشور سلب می کند. جنگ قدرتی که به خاطر انتصابی بودن پست ها نه بر اساس مسئولیت پذیری، پشت کار و پاسخگویی بلکه بر اساس تخریب، کارشکنی و انواع مفاسد اداری دیگر خود را بروز می دهد.

تمامی مواردی که در بالا آورده شد، تنها آن بخش از مشکلات برنامه ریزی بخشی است که به ساختار برنامه ریزی می پردازد، اما فراتر از تمام اینها عدم کل نگری و جامعیت در برنامه ریزی ها و اهداف است که مسیر ناکجا آباد را برای توسعه کشور پیش گرفته است. این عدم کل نگری ای که شالوده اش بر اساس کسب بودجه بیشتر از مرکز، عوام فریبی و غیره نهفته است و تنها راه حلش برنامه ریزی در درون خود منطقه است. دلیل این امر هم آنچنان نا آشنا نیست؛ زمانی که برنامه جامعی توسط مرکز فرمان واحد و یکپارچه ای برای یک منطقه ( استان، شهرستان، بخش و ...) وجود ندارد، هر طرحی که از بالادست بیاید، لبیک گفته می شود و به شرایط فضایی جامعه هدف بی مهری می شود.

نتیجه تمام آنچه در بالا آورده شد، اقدامات صرف جاری همراه با دوباره کاری ها و موازی کاری ها است که نه بر شرایط جامعه هدف منطبق است و نه با اهداف برنامه های کلان بالادستی و تنها شکل دهنده یک تشویش در نظام مدیریت و برنامه ریزی کشور است.

در واقع ایراد اساسی ای هم که بر برنامه ریزی بالا به پایین است همین بخشی بودن است. برنامه کلان ملی قبل از ان که به مناطق برسد، بخشی شده و برنامه های بخشی به مناطق بخشنامه(!) می شوند و جمع این برنامه های بخشی مناطق برنامه کلان منطقه را می سازد. این بخشی شدن برنامه ها توان کل نگری را از برنامه منطقه گرفته و آن را گرفتار بخشنامه هایی می کند که نه تنها با منطقه هدف همخوانی ندارد بلکه با یکدیگر هم تطابق و هم خوانی ندارند.

این در حالی است که اگر نظام جامع برنامه ریزی بر اساس مناطق شکل بگیرد به صورت منطقی تمام ایرادات بالا مرتفع می گردد. اگر هماهنگی بین بخشی در مناطق با سرپرستی یک نفر شکل بگیرد، دیگر از موازی کاری ها و احتمالا دوباره کاری ها جلوگیری شده و مسئولیت کامل بر عهده سرپرست آن منطقه می باشد که توان گریز از آن از بین می رود. بین برنامه و جامعه هدف ارتباط شکل می گیرد و از جمع این برنامه های منطقه ای برنامه کلان کشور پدید می آید. البته بدهی است که اگر این سرپرست توسط خود مردم منطقه تعیین و توسط مقامات بالا دستی تنفیض شوند، مسئولیت پذیری، پاسخ گویی و کارایی دستگاه برنامه ریزی بهبود یافته و توسعه ای پایدار را برای ایران اسلامی به ارمغان می آورد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی