وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

شرحی بر یک تجربه زیسته

سعید هراسانی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ب.ظ

پنجشنبه گذشته، زمانی که برای کاری به شهرستان رفته بودم، بنا به نیاز مادرم به درمان به کارهای او نیز رسیدم. آنچه در اینجا می خوانید، تجربه زیسته من در طول این فرایند است. بیمارستان 160 تخت خوابی دامغان با نام ولایت به دستور رهبر جهموری اسلامی در شمال غرب شهر (خارج از شهر) ساخته شده است.

فاصله تقریبی از مرکز شهر تا این بیمارستان حدود 5 کیلومتر بوده و دقیقا در قسمت ورودی شهر( از استان مازنداران) در کنار کمربندی شهر مستقر شده. با این توصیفات آنچه می خوانید از مشکلات یک طرح خدمات درمانی و بهداشتی است.

برای دریافت نوبت پزشک متخصص ارولوژی باید ساعت 5 تا 6 صبح به درمانگاه مجموعه مراجعه کنید. یعنی من برای دریافت نوبت ساعت 06:15 دقیقه صبح در درمانگاه حضور داشتم. این در حالیست که اگر من وسیله نقلیه نداشته باشم، تاکسی یا واحدی برای دسترسی من به بیمارستان در این ساعت وجود ندارد.

علاوه بر مشکل دسترسی برای افراد عادی، حالت اورژانس مشکل شدید تر می شود. همزمان با من یک بیمار اورژانسی به تعبیر خانواده خودش: در حال مرگ- نیز وارد اورژانس بیمارستان شد. با آنکه بیمار با خودرو شخصی آورده شده بود، اما باید توجه شود که در صورت نبود خودرو شخصی وضعیت تا چه حد وخیم می شد.

من که در سالن انتظار وضعیت خانواده بیمار را مشاهده می کردم، پس از پنج دقیقه متوجه شکایت یک همراه بیمار(مشخصا غیر اورژانسی) به بیمارش شدم که می گفت: «این که پزشک مملکت است وضعیتش این است» و اشاره به پارتی بازی داشت. این درحالی بود که پزشک به وی اطلاع داده بود که وضعیت بیمار قبلی بغرنج است. اعتراض همراه به پزشک شدید شد و در اینجا بود که یاد حرف دکتر سعیدی در رابطه با خاطراتش در انگلیس افتادم. سخنش در رابطه با برخورد مردم در رابطه با همین موضوع بود.وضعیت ایران موجود مردمانی غریبه از یکدیگر است، که به هم رحم نمی کنند.

از اینکه بگذریم ساعت نوبت ما را 11 ظهر اعلام کرده بودند و بنا به اسرار مادرم، ساعت 10:30 در بیمارستان بودیم. با آنکه نوبت 12 هم برای ما در نظر گرفته شده بود اما پزشک متخصص تازه ساعت 11:20 دقیقه وارد اتاقش شد. نمی دانم در رابطه با تاخیر پزشک می توانم نظری دهم یا نه اما به هر حال تا ساعت 13 من در درمانگاه گیر کرده بودم. این سیستم اشاره به این دارد که مردم تا چه حد بیکار هستند(!)- اصلا برایشان مهم نیست که چقدر معطل شوند.

جالب تر از همه اینکه بعد از ورود اولین بیمار به اتاق 15 دقیقه طول کشید تا بیمار دوم را صدا کنند و مادرم از این شکایت داشت. هر چند این امر به دلیل وضعیت ساختاری حاکم بر نظام درمانی ما است اما نشان دهنده این نکته هم است که کنش گران ما تا چه حد نسبت به حقوق خود ناآگاه هستند.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

نظرات  (۱)

سلام حرف شما کاملا درست میباشد پزشک ها اینقدر بیمارحال وخیم دیده اند که دیگه مهم نیست که بیمار در چه شرایطی قرار دارد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی