وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

سیریزا چه حرفی برای گفتن دارد؟

سعید هراسانی | جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۲۴ ق.ظ


اشاره: نقل محافل این روزهای اخبار سیاسی اروپا پیروزی سریزا و سوگند نخست وزیری الکسی سیپراس است، این امر یعنی جان گیری دوباره احزاب چپ گرا در اروپا از جهات زیادی حائض اهیت است و امواج آن در ابعاد جهانی تاثیرگذار بوده است. در این یادداشت به هیچ وجه قصد تشریح و توضیح شرایط موجود دیده نمی شود، بلکه بیشتر در پی بیان این نکته کلیدی هستم تا بگویم اروپا در ظاهر یک چرخش دیگر را شروع کرده است که پیشینه تاریخی آن همواره مورد مطالعه قرار گرفته است، اما یک تفاوت عمده در این میان مشاهده می شود و آن این نکته است که در چرخش های قبلی همواره یک حرکت رو به جلو مشاهده میشد، حال آنکه ظاهرا در جریان حال حاضر نه تنها پیشروی صورت نگرفته بلکه یک بازگشت نخوت گونه در حال تجربه شدن هست.

  • سعید هراسانی

اباذری، پاشایی و جامعه شناسی فیسبوکی

سعید هراسانی | پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ

شاید عنوان این یادداشت زیاد مربوط به آنچه که می خوام بگم نباشه اما بی ربط هم نیست! مسئله از یک برنامه آغاز شد به اسم پدیده شناسی یک مرگ و هنوز خاتمه نیافته، اما ادامه این بازی نه درباره سبک پاشایی و نه حتی در تبیین تجمع چندین هزار نفری بلکه حول آنچه اباذری گفت جریان دارد...

از دیشب تا هم اکنون که در حال نگارش این یادداشت هستم بیش از 13 پست درباره آنچه در سالن ابن خلدون رخ داد را مشاهده و مطالعه کردم که تعداد کامنت های برخی از آنها به بیش از 80 می رسید...
دو سه روز پس از تدفین پاشایی سوال جلایی پور بر سر چرایی این تجمع گسترده بود اما امروز سوال من بر سر چرایی اهمیت نطق دکتر اباذری است...

برای همین فایل صوتی سخنرانی ایشان را با دقت گوش دادم، تا جایی که شد نظرات دوستان را خواندم و واکنش ها را رصد کردم. بطور کلی طرفداران دکتر اباذری با محوریت مفهوم «سیاست زدایی» و «این همان شدن با متجاوز» به دفاع از وی پرداختن و منتقدین وی نیز بخاطر ابله خواندن مردم و «خوشحالم توهین میکنم»، مبتذل دانستن موسیقی پاشایی و ... از وی انتقاد می کنند.

  • سعید هراسانی

تغییرات اجتماعی در ساختارگرایی کارکردی

سعید هراسانی | شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۵ ب.ظ

سنت پابرجای پدر جامعه شناسی، اگوست کنت درباره حوزه های ورود علم جامعه شناسی ایستایی و پویایی جامعه بود. همانچه که به جامعه شناسی استاتیک و جامعه شناسی داینامیک شهره دارد. با توجه به این موضوع اهمیت پرداختن به هر دو حوزه پویا و ایستای جامعه از اهمیت پیشرونده ای برخوردار است. از طرف دیگر چه کنت، چه اسپنسر و به عبارت دیگر بنیانگذاران جامعه شناسی را می توان ساختارگرا نامید. یکی از شاخه های پرآوزه ساختارگرایی را نیز ساختارگرایی کارکردی1 می نامند.

مفاهیم وفاق، تعادل، نظام، کارکردها، پیش نیاز های کارکردی، وابستگی متقابل، همبستگی و یکپارچگی هسته این چشم انداز را تشکیل می دهند2. در واقع زمانی که به پدر کارکردگرایی یعنی امیل دورکیم نگاه می کنیم، مرکز آن را وفاق و همبستگی تشکیل داده است. «دورکیم معتقد بود جامعه واقعیتی اخلاقی و یک هستی اخلاقی می باشد. از نظر وی این واقعیت اخلاقی، ارزش های جمعی یعنی اولویت هایی که اعضای جامعه بر سر آن توافق دارند را در بر می گیرد»3. این نگاه تنها به دورکیم خلاصه نمی شود، بلکه اشخاص دیگر نظریه کارکردگرایی از جمله پارسونز و مرتون نیز با محوریت وفاق به نظریه پردازی می پردازند. پارسونز اساس نظریه کنش خود را مبتنی بر همین عنصر قرار می دهد. وی در نظام های خود دو بخش عمده را به همین عنصر وفاق متعلق می سازد. عرف اجتماعی که وظیفه حفظ یکپارچگی در رسیدن به هدف را دارد و نظام اعتقادی که وظیفه نگهداشت الگو را یدک می کشد. همچنین در بحث پیش نیاز های وجود نظام اجتماعی دو مورد آن مستقیما وفاق را هدف قرار می دهد: اولا نیاز به یک زبان مشترک و ثانیا نظارت کافی بر کشمکش ها4. مرتون هم با انتقادات جدی ای که از کارکردگریان داشت با زیر سوال بردن سه اصل وحدت کارکردی، شمول عام بودن و گریزناپذیری کارکردها با مبنا قرار دادن «عملکردهایی که تطبیق یا سازگاری یک نظام اجتماعی را امکان پذیر می سازند5.» به بسط نظریه ساختارگرایی کارکردی می پردازد. وی نیز همچنان با وفاق سروکار دارد.

  • سعید هراسانی

دولت رفاه و معمای چیستی آن

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

    اشاره: اخیرا یکی از دوستان سوالاتی را درباره دولت رفاه از من پرسید که یکی از آنها درباره شاخص های دولت رفاه بود. دولت رفاه چیست؟ چگونه یک دولت رفاهی از دولت های دیگر قابل تمیز است؟ آیا اصلا چنین امکانی برای ما وجود دارد تا بتوانیم تمایزی قطعی بین دولت های رفاهی و سایر دولت ها قایل شویم؟ در این یادداشت کوتاه بحثی در این باره خواهیم داشت.


        به نظر می آید درآمدی بر تاریخچه دولت رفاه و چیستی آن کمک می کند تا بهتر به طرح شاخص هایی برای آن نایل آییم. به نظر برخی محققان دولت رفاه پدیده ای متاخر نیست و همواره در تاریخ دول و تمدن های گذشته حکومت برخی از خدمات اجتماعی را ارایه می کرد. با این حال دولت رفاه با معنی امروزی آن و با توجه به اینکه علقه شدیدی به دولت- ملت دارد به قرن بیستم و به خصوص پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد. کشور های اروپایی از چند لحاظ شدیدا تشکیل چنین دولت هایی را ضروری می دیدند. بحران اقتصادی دهه سی، گسترش نفوذ دست چپی ها، شورش های کارگری و تقویت سندیکاها و اتحادیه های کارگری، خسارت های ناشی از جنگ و غیره همگی عواملی بودند برای شکل گیری نوعی از دولت که اشتغال کامل و برخی حمایت های اجتماعی را در مقابل مردم تضمین می کرد.

  • سعید هراسانی

فلسفه حق: آزادی و برابری

سعید هراسانی | چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

اشاره: چندی پیش گفتاری با عنوان «آزادی و برابری در سیاست اجتماعی» را در همین وبلاگ منتشر کردم. اخیرا یکی از دوستان گران به این نکته انتقاد کرد که مباحث مطرح در آن یادداشت به دو شق بی ارتباط با یکدیگر تقسیم شده است. مبحث فلسفی که بخش اول درباره حق را شامل می شود و بخش دوم که معمای برابری را توضیح می داد. بنا به گفته این دوست عزیز مبحث فلسفی یادداشت مذکور ناقص تمام شد و به نتیجه گیری ختم نشد.

 

قبل از هر چیز لازم می دانم این توضیح را اضافه نمایم که در همان یادداشت ذکر گردید که طرح این بحث اساسا فلسفی بوده و تنها به عنوان پایه پذیرش رویکرد مطرح است. هدف از بیان آن گفته تذکر این مسئله به خواننده بوده که برای تعیین وضعیت رابطه برابری و آزادی باید پایه فلسفی خود را مشخص نماییم. با این حال نظرم به این نکته جلب شد تا موضوع باز شده را به پایان برسانم.

در مقاله مذکور به آنجا رسیدم که حق می تواند طبیعی و یا قراردادی باشد. سوالی که مطرح می شود در تعیین وضع خود در برابر حق به شما کمک می کند. حیات آیا به عنوان حق طبیعی شما در نظر گرفته می شود و یا به عنوان حقی قراردادی شناخته می شود؟ این مسئله از این جهت کمک کننده است که از موضوعات غامض بحث حق شناخته می شود. در واقع شاید بتوان حق مالکیت، حق زندگی شرافت مندانه، حق آزادی بیان و غیره را قراردادی فرض کرد، اما در مورد حیات موضوع به این راحتی نیست. زندگی من مایه اجماع یک اجتماع و یا بشر نیست که بتوان آن را قرار دادی خواند و به نوعی سعی می شود آن را حق ذاتی بشناسانند. اما یک مسئله ضروری در این بحث باز کردن این مبحث است که آیا خود من حق سلب حیات از خود را دارم؟

  • سعید هراسانی