مکتب آزادی خواهی
یکم؛ آنچه در این مجال به آن پرداخته میشود، تنویر اذهان از آن چیزی است که به عنوان نولیبرالیسم شناسانده میشود. آنچه که متهم به جهانخواری میشود، اما در همهجا مورد سنگینترین هجمهها قرار میگیرد. هجمههایی که با تساهل نیمی از آن اصلا مربوط به اندیشه آزادیخواهی نیست. در اینجا تمامقد از انچه اندیشه آزادیخواهی خوانده میشود دفاع خواهد شد و سعی میشود، ابهامات و کجفهمیهای متداول از آنچه نولیبرالیسم گفتهاند، تصحیح شود.
دوم؛ محتوای این مقال بر تفهیم لیبرالیسم در مقام اندیشه میکوشد؛ اندیشه هرگاه دستمایه اقدام سیاسی میشود، محکوم به مصادره و استحاله است! لیبرالیسم هم اگر قرار است فهمیده شود در بدو امر باید به صورت مجرد، موضوع شناخت باشد و بنابراین برای فهم آن سرمایهداری و جهانخواهی را باید کنار گذاشت. اگرچه در این میان بازار ابزار لیبرالیسم و به صورت جدیتر متاخرین آن است، اما شناخت ماهوی اندیشه ازادیخواهی مقدم بر بازار بوده و درک این مهم تاثیر به سزایی در تبرای آزادیخواهان از اتهامات و انتقادات بیپایه خواهد بود. آنچنان که خود هایک بیان می دارد، بازار ابزاری است برای امروز و در این زمان خاص، در زمانی دیگر و در صورت آغاز روندی با بهرهوری بیشتر در عرصه اجتماعی و اقتصادی میتوان از بازار گذشت. و از آن مهمتر بی ارتباط بودن لیبرالیسم از جهانخواهی است! جنگ سرد و امپراتورمآبی اتحاد جماهیر شوروی- در مقام کشوری سوسیالیستی- در مقابل ایالات متحده خود گواهی آشکار بر بیارتباطی لیبرالیسم با جهانخواهی است. حتی سرمایهداری در خشکترین حالت خود تقسیمکار را در تولید جهانی پیش میکشد نه آنچه که تصرف بازار ملی به جبر دولتها است.
- ۰ نظر
- ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۹