فلسفه حق: آزادی و برابری
اشاره: چندی پیش گفتاری با عنوان «آزادی و برابری در سیاست اجتماعی» را در همین وبلاگ منتشر کردم. اخیرا یکی از دوستان گران به این نکته انتقاد کرد که مباحث مطرح در آن یادداشت به دو شق بی ارتباط با یکدیگر تقسیم شده است. مبحث فلسفی که بخش اول درباره حق را شامل می شود و بخش دوم که معمای برابری را توضیح می داد. بنا به گفته این دوست عزیز مبحث فلسفی یادداشت مذکور ناقص تمام شد و به نتیجه گیری ختم نشد.
قبل از هر چیز لازم می دانم این توضیح را اضافه نمایم که در همان یادداشت ذکر گردید که طرح این بحث اساسا فلسفی بوده و تنها به عنوان پایه پذیرش رویکرد مطرح است. هدف از بیان آن گفته تذکر این مسئله به خواننده بوده که برای تعیین وضعیت رابطه برابری و آزادی باید پایه فلسفی خود را مشخص نماییم. با این حال نظرم به این نکته جلب شد تا موضوع باز شده را به پایان برسانم.
در مقاله مذکور به آنجا رسیدم که حق می تواند طبیعی و یا قراردادی باشد. سوالی که مطرح می شود در تعیین وضع خود در برابر حق به شما کمک می کند. حیات آیا به عنوان حق طبیعی شما در نظر گرفته می شود و یا به عنوان حقی قراردادی شناخته می شود؟ این مسئله از این جهت کمک کننده است که از موضوعات غامض بحث حق شناخته می شود. در واقع شاید بتوان حق مالکیت، حق زندگی شرافت مندانه، حق آزادی بیان و غیره را قراردادی فرض کرد، اما در مورد حیات موضوع به این راحتی نیست. زندگی من مایه اجماع یک اجتماع و یا بشر نیست که بتوان آن را قرار دادی خواند و به نوعی سعی می شود آن را حق ذاتی بشناسانند. اما یک مسئله ضروری در این بحث باز کردن این مبحث است که آیا خود من حق سلب حیات از خود را دارم؟
- ۰ نظر
- ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۰۰