اباذری، پاشایی و جامعه شناسی فیسبوکی
شاید عنوان این یادداشت زیاد مربوط به آنچه که می خوام بگم نباشه اما بی ربط هم نیست! مسئله از یک برنامه آغاز شد به اسم پدیده شناسی یک مرگ و هنوز خاتمه نیافته، اما ادامه این بازی نه درباره سبک پاشایی و نه حتی در تبیین تجمع چندین هزار نفری بلکه حول آنچه اباذری گفت جریان دارد...
از دیشب تا هم اکنون که در حال نگارش این یادداشت
هستم بیش از 13 پست درباره آنچه در سالن ابن خلدون رخ داد را مشاهده و مطالعه کردم
که تعداد کامنت های برخی از آنها به بیش از 80 می رسید...
دو سه روز پس از
تدفین پاشایی سوال جلایی پور بر سر چرایی این تجمع گسترده بود اما امروز سوال من
بر سر چرایی اهمیت نطق دکتر اباذری است...
برای همین فایل صوتی سخنرانی ایشان را با دقت گوش دادم، تا جایی که شد نظرات دوستان را خواندم و واکنش ها را رصد کردم. بطور کلی طرفداران دکتر اباذری با محوریت مفهوم «سیاست زدایی» و «این همان شدن با متجاوز» به دفاع از وی پرداختن و منتقدین وی نیز بخاطر ابله خواندن مردم و «خوشحالم توهین میکنم»، مبتذل دانستن موسیقی پاشایی و ... از وی انتقاد می کنند.
بنابراین اولین نکته ای که باید به آن اشاره کنم این است که وجه نگاه این دو دسته هیچ ربطی به هم ندارد و آنچه من آن را «هویت یابی» می نامم، تنها نمایش «من یک جامعه شناسم» هست. وگرنه نگاه فرانکفورتی همواره مردم را در صنعت فرهنگ در حال تحمیر شدن می بیند و لیبرالیست های معتقد به هر آنچه مردم می خواهند نیز از نخبه گرایی انتقادیون فراری!!!
آنچه اباذری گفت تنها نسخه عریان شده همان دیدگاه انتقادی هست و تمام. پس شور و هیجان ناشی از سخنان اباذری در محفل جامعه شناسان نیم پز به چه دلیل است؟ نه اباذری حرف تازه ای زده است و نه سبک انتقادش بی سابقه (به گفته دوستانی که در کلاس های وی حضور داشتند).
به نظر من آنچه اینگونه سخنان وی را بولد کرده این است که به دانشجویان و جامعه شناسان نیم پز اجازه اظهار به خود را می دهد. در واقع هر زمانی که من ارایه دارم نیز وارد جریان انتقادی از این دست می شوم و همین گونه زیر سوال می برم چرا که سایر دوستان نیز در این قالب وارد بحث می شوند. در واقع موضوعی به آنها داده می شود که بتوانند خود را با آن هویت یابی کنند.
اباذری امروز به ما دوباره این مَتِر (ماده/ وسیله/ موضوع) را داد تا بتوانیم بگوییم «من به عنوان یک جامعه شناس...»