نقدی بر برنامه ریزی اجتماعی و رفاه
در این یادداشت قصد دارم تا به نقد رشته برنامه ریزی اجتماعی و رفاه در ایران بپردازم. این مبحث را از آنجا شروع می کنم که در تهیه یک گزارش برای دانشکده در خلال بحث با مخاطبم به این سخن رسیدیم که من عنوان برنامه ریزی اجتماعی را برای این رشته قبول ندارم و نام مناسب این رشته سیاست گذاری اجتماعی می باشد. وی در برهان سخن خود به این نکته اشاره می کرد که اصلا در منابع انگلیسی رشته ای با این عنوان وجود ندارد، حال آنکه تنها در دانشگاه اکسفرد نیز می توان رشته هایی با عنوان Development, Social Policy and Planning و یا Urban policy and planning و غیره را پیدا نمود. این در حالی است که در مجلات معتبر بین المللی نیز از عنوان مقالاتی چون «مطالعه برنامه ریزی اجتماعی» استفاده شده است.
علاوه بر این محتوای رشته ای چون برنامه ریزی اجتماعی با سیاست گذاری اجتماعی تفاوت فاحشی دارد. اگر در سیاست گذاری اجتماعی مباحث اساسی حول محور رفاه می چرخد، این موضوع تنها بخشی از حوزه ورود برنامه ریزی اجتماعی می باشد. برنامه ریزی اجتماعی با متمرکز شدن بر پرورش متخصصان برنامه ریزی به دنبال هدفی متفاوت از رشته سیاست گذاری است. واحد هایی چون برنامه ریزی شهری، برنامه ریزی روستایی، ارزیابی پروژه، اقتصاد توسعه، برنامه ریزی منطقه ای، حقوق کار و دیگر واحد های مشابه تاکیدی بر عملگرا بودن این رشته می باشد. البته واحد هایی چون سیاست گذاری اجتماعی، تامین اجتماعی، زنان و سیاست اجتماعی، جامعه شناسی اوقات فراغت و بسیاری واحد های مشابه دیگر این گزاره را قوت می بخشند که برنامه ریزی اجتماعی همان سیاست گذاری اجتماعی می باشد.
اگر بخواهیم به صورت واقع بینانه به تفاوت میان برنامه ریزی اجتماعی و سیاست گذاری اجتماعی بپردازیم، باید برنامه ریزی را نسخه عملیاتی سیاست گذاری با داعیه ای گسترده تر از آن بدانیم. یعنی در برنامه ریزی اجتماعی دانشجو می آموزد چگونه نظریات سیاست گذاری را به منصه ظهور برساند، و علاوه بر آن جامعه را بهبود بخشد. یعنی کارشناس برنامه ریزی اجتماعی تنها داعیه رفاه گستری ندارد، بلکه می خواهد وضعیت کل جامعه را بهبود بخشد.
البته باید توجه داشت که دانشجوی برنامه ریزی همه چیز دان نیست، این سبک کل آموزی در دوره کارشناسی به این سبب است که رویکرد این رشته کارکردی است و جامعه را به مثابه نظامی می بیند که باید با توجه به هم حرکت کند. دانشجوی کارشناسی این رشته، در دوره کارشناسی ارشد تخصصی تر شده و وارد یکی از حوزه ها مثل توسعه روستایی، برنامه ریزی شهری، سیاست زنان، سیاست گذاری و رفاه و غیره می شود. وی با سایر حوزه های علم خود آشنا شده و زمانی که برنامه ریزی می کند، سایر مقولات و بخش های جامعه را مد نظر می آورد.
نکته دیگری که در شناخت این رشته باید به آن توجه کرد، تفاوت آن با مطالعات توسعه می باشد. مطالعات توسعه تلاشی برای حرکت انتقالی کشور در حال توسعه به مرکز مدار جهانی است. با این نگاه در مطالعات توسعه محور مباحث حول این حرکت می گردد. ساده مطلب آنکه نیم نگاه این حوزه به رفاه، سیاست، اقتصاد، شهر و به طور کلی بدنه حکومت با محوریت توسعه است. چنین نگاهی به حاشیه ای کردن مقولات می انجامد. این اتفاق نهایتا به این نتیجه می رسد که در این حوزه ها اقماض، مصلحت جویی، سیاسی کاری و غیره نفوذ می کند و در فرع سیاست های کلان یک کشور قرار می گیرد. حال آنکه هدف از سیاست گذاری رفاه، برنامه ریزی های اجتماعی – فرهنگی، برنامه ریزی شهری و سایر گرایش های علوم اجتماعی دستیابی به اهدافی اصیل تر می باشد.
در کل انتهای کلام آنکه برنامه ریز در عرصه علوم اجتماعی باید به نظریه علوم اجتماعی توجه کافی داشته باشد. آنچه امروز در دانشگاه ما موجود است، هیچ ابزاری را برای پیشبرد اهداف این رشته در چنته ندارد. دانشجوی این رشته عملا علاقه خود را نسبت به برنامه ریزی از دست می دهد و نهایتا یا بدون سلاح وارد جامعه می شود و یا کلا دچار دلزدگی می شود.
مطالب مرتبط: