سنت به مثابه آداب و رسوم
در تاریخ شکل گیری جهان صنعتی و همچنین مدرنیته و پست مدرنیته همواره این رویکرد وجود داشته که به سنت در معنای آداب و رسوم،به عنوان عنصری مقابل خردمندی حمله شود. در تبیین این موضوع که آیا حفظ آداب و رسوم امری نیک است یا بد، ارایه یک تعریف راه گشا است. همان طور که می دانیم سنت ریشه در فرهنگ دارد و فرهنگ نیز آن دسته از جنبه های جوامع بشری است که آموخته می شوند و سنت نیز آن بخش از فرهنگ است که به دلیل کارکردش در جامعه و زندگی روزمره به شکل آداب و رسوم تجلی می یابد.
همان طور که از تعریف بر می آید، ارجاع دادن فرد به سنت به دلیل کارکرد آن سنت در جامعه است و بنا بر این حمله به سنت به صرف آنکه از دوران گذشته است، خطایی است فاحش که جامعه را با بحران رو به رو می سازد. عده ای در پاسخ به این سخن، این گونه تحلیل می کنند که انسانِ عصرِ معرفت، دیگر به آن حد از بلوغ فکری رسیده است که افعال خویش را با تعقل و تامل به منثه ظهور برساند و نیازی به پیروی کورکورانه از سنت نداشته باشد. لاکن از نظر نویسنده بدیهی است
که در عصر ارتباطات و معرفت هم عده کثیری از مردم تنها به زندگی فردی خود فکر می کنند و جامعه را فراموش می سازند.
با در نظر گرفتن تمام آنچه در بالا گفته شد توجه به این نکته نیز ضروری است که سنت های اجتماعی برای همیشه کارکرد های مثبت ندارند چرا که این سنت ها با توجه به شرایط اجتماعی همواره در حال تغییر هستند. از آنچه بیان شد این امر منتج می شود که اگر سنت ها با توجه به شرایط زمانی، پویایی خود را از دست دهند نه تنها کارکرد مطلوب خود را از دست می دهند، بلکه کژ کارکرد نیز می شوند. سخن آخر آنکه اگر می خواهیم سنت را با تعریفی که ارایه دادیم پیگیری نماییم، باید سنت های کژ کارکرد را کنار گذاریم.
مطالب مرتبط: