رواقی گرایی و دولت در قرون وسطی
در واکاوی تاثیر فلسفه رواقی بر نظریه دولت در قرون وسطی، ارایه ی یک تصویر از اندیشه ی رواقی ضروری می نماید. در نظام رواقی نیروی عقلانی و اخلاقی تازه ای پدید آمد، آنان به اصلی پرداختند که در تاریخ اندیشه اخلاقی و سیاسی و دینی نقطه عطف مهمی به شمار آمد. آنان به ایده آل افلاطون و ارسطو از عدالت، مفهوم کاملا تازه ای افزودند: مفهوم برابری بنیادی انسان ها! در تبیین این امر توجه به تقابل اندیشه ی رواقی با اندیشه ی ارسطو و افلاطون و نحوه تکوین آن اهمیت دارد. همانطور که می دانیم، افلاطون عدالت را «تساوی هندسی» تعریف کرده بود. هر کسی در زندگی مشترک المنافع سهمی داشت ولی سهم افراد به هیچ وجه مساوی نبود. عدالت با تساوی حقوق یکی نبود. دولت افلاطونی به هر کس و هر طبقه اجتماعی کار تخصیص یافته اش را در کار مشترک واگذار می کند، اما حقوق و وظایف افراد و نیز طبقات مختلف اجتماعی بسیار متفاوتند. همچنین ارسطو نیز از مرد شهروند آزاد ثروتمند سخن به میان می آورد و گروه کثیری از افراد را از عرصه سیاست به دلیل عدم سرشت مناسب محروم می سازد.
- ۱ نظر
- ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۱۶