وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

این وبلاگ شخصی و تنها بیان کننده افکار، یادداشت ها و مقالات نویسنده می باشد

وبگاه شخصی سعید هراسانی

سعید هراسانی
دانشجوی ارشد مطالعات توسعه دانشگاه تهران
saeid Harasani
Graduate student of Development Studies at university of Tehran
E.mail: saeid.harasani@yahoo.com
Good Luck

https://t.me/saeidharasani_ch

طبقه بندی موضوعی

راحت ترین همیشه بهترین نیست!

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۶ ق.ظ

انقلاب همیشه برای همه راحت ترین کار ممکن بوده است! شاید با خود بگوید عجب سخن مضحکانه ای، اما این چیزی از واقعیت کم نمی کند. وقتی در شوش از مردم درباره معتادین می پرسیدم راه حلشان انداختن آنها در دریای نمک بود! وقتی از یک معمار درباره تغییر دکراسیون خانه ای قدیمی سوال بپرسی، جوابش تخریب یک دیوار و یکسره کردن سالن و پذیرایی است! زمانی که از آخوندی درباره مضرات ماهواره بپرسی، جوابش قطع کردن دیش است! آری همیشه پاسخ های انقلابی راحت ترین پاسخ بوده است! از کوچک ترین مسایل تا بزرگ ترین مسایل، از عام ترین مردم تا متخصص ترین آنها همواره در پی انقلاب هستند!


روندهای اجتماعی به سبب پیچیدگی های اساسی آن همواره از حوزه هایی بوده است که پر از نظریه های انقلابی بوده است و مارکسیست ها پیشقراولان انقلاب بوده اند! چه دلیلی بهتر از اینکه انقلاب ساده ترین کار است؟! نابرابری وجود دارد؟ انقلاب کن و برابر کن! زیست جهانمان در حال موت است؟ انقلاب کن و محیط زیست را نجات بده! در خانه با همسرت مشکل داری؟ انقلاب کن و زندگیت را نجات بده!


مسئله چپ ها چیست که تمام راه حل هایشان به انقلاب می رسد؟! پیچیدگی فرایندهای اجتماعی و تودرتو بودن روابط متغیرهای اجتماعی همیشه سبب میشود مجموعه ای در هم تنیده از مسائل ناشی شود که تغییر در هر عامل به زنجیره ای از تغییرات منتج می شود. این مسئله در نهایت سبب می شود این مجموعه به ساختی تبدیل شوند که افراد احساس کنند در مقابل آن تاب مقاومت ندارند و نام آن را ساخت اجتماعی بگذارند. ساختی که ورای از مجموعه افراد است و عامل بیرونی محسوب می شود. چنین مواجه ای با واقعیت در نهایت دو راه برای ما می گذارد، یا تسلیم ساختار شویم و محافظه کار نام بگیریم و هرگونه مقابله با ساختار را سبب وخامت بیشتر اوضاع ببینیم و یا اگر در فکر مقابله هستیم، به فکر براندازی کل ساختار و ایجاد ساختاری جدید بیوفتیم! همانطور که می بینیم راحت ترین کارها را انتخاب کرده ایم! اما چه کسی است که نداند راحت ترین کار لزوما درست ترین نیست؟!!!


 دو نکته مهم این است که اولا انقلاب ها معمولا منشا ای خارج از عوامل درگیر در قدرت دارند، این امر همان چیزی است که این افراد را به انقلاب سوق می دهند چرا که اولا این افراد هیچ آگاهی نزدیکی از واقعیت ها نداشته و تنها در عالم خیال نظام نوینی برای خود پی میریزند و سپس آنکه نتیجه هیچ انقلابی آنچه انقلابیون خواهان آن بوده اند نشده، چرا که روندهای اجتماعی همواره همچون فرزندهای ناخواسته بوده اند!


برای دیدن یادداشت در تلگرام اینجا کلیک کنید.

  • سعید هراسانی

مترو یا بازارچه شهری؟

سعید هراسانی | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۳ ق.ظ

موضوع دستفروشان به طور کلی یکی از دغدغه های اصلی علاقه مندان به شهر در سال های اخیر بوده است. تقریبا هر هفته یک خبر، یادداشت یا کلیپی از دستفروشان را می بینیم. نسبت به این پدیده شهری دو نگاه عمده وجود دارد. نگاه دستگاه های اجرایی که همواره برخوردهای سلبی با دستفروشان را دستور کار خود قرار می دهند و نگاه دیگر مربوط به روشن اندیشان و پیگیران سیاست های شهری است که معمولا تمایل به دستفروشان و دستگیری از آنها را دارند. این یادداشت درآمدی است بر مسئله دستفروشی...

وقتی دربرابر مسئله برخورد با دستفروشی قرار می گیرم با نظرات بسیاری مواجه می شویم. ابتدا شهرداریچی ها که مسئله دستفروشی را خلاف نظم عمومی شهر می دانند و با آن برخورد می کنند. دوم چپ ها که نحوه برخورد با دستفروشان را روش سرمایه دارانه می خوانند که قرار است ظاهر شهر را خوب نشان دهند. برخی روشن اندیشان که مسئله بدیل های دستفروشی مثل بازارهای دوره ای، بازارچه های محلی، شب بازارها و غیره را مطرح می کنند و غیره. با این حال برای روشن شدن مسئله باید روشن کنیم که اخلاقا دستفروشی در فضای مشاء شهری امری غیراخلاقی است یا خیر؟!


برای تببین اخلاقی بودن هرچیز باید به «اصل انتظار مشروع» یا به عبارت ساده تر قاعده بازی مراجعه کرد. اینکه می گوییم یک امر درست است یا نادرست براساس مراجعه به اصولی است که انتظارات مشروع ما را می سازند. نهادهای اجرایی با تکیه بر اصولی همانند مشاء بودن فضای شهری، کارکردی بودن برخی فضاها مثل مترو و پیاده راه ها و غیره عمل دستفروشی را خلاف قاعده می دانند. از طرف دیگر افرادی که دستفروشان را نهی نمی کنند به اصولی همچون حق حیات توجه دارند.

در ظاهر امر و ابتدا اینگونه به نظر می رسد که حق حیات بر هر اصل دیگری مقدم است و از آنجا که هر کسی حق دارد زندگی کند و مسایل ساختاری باعث شده تا افرادی مجبور به دستفروشی شوند، بنابراین بهتر است با تساهل نسبت به آنان برخورد کنیم، اما آیا مسئله به همین سادگی است؟


فضای شهری همانقدر مشاء است که راه پله های آپارتمان محل زندگی شما! آیا چون فضای راه پله مشاء بین مالکین ساختمان است فرد تهیدستی می تواند شب ها را در پاگرد رو به روی منزل شما به صبح رساند؟ از طرف دیگر اگر دستفروشان حق دارند در فضاهای پیاده راه که کارکرد آن مسیر حرکت عابران است بساط خود را پهن کنند، چرا همین اقدام برای مغازه داران و منازل مسکونی صد معبر خوانده می شود؟ از طرف دیگر اصل حق حیات به قدری بزرگ است که حتی دزدی را می تواند ملغا کند! دزدی از آن سو ناروا است که فرد به مایملک شما دست اندازی می کند اما اگر وی راه دیگری برای تامین درآمد نداشته باشد و مسئله حق حیات برایش مطرح شود، آنگاه وی مجاز است؟! این در حالی است که باید به این نکته نیز اشاره کرد که اگر دستفروشان می توانند در شهر دستفروشی کنند، چه نیازی است افراد مغازه ای تهیه کنند و هزینه های آن را بپردازند؟ همه افراد می توانند بساطشان را در خیابان باز کنند و چه کسی است که تعیین کند کدامشان قادر به تامین مکانی برای کسب هستند و کدامشان نیستند؟!!


بدیهی است که حق حیات حتی قتل را هم در برخی موارد توجیه می کند و بنابراین هیچ کدام از این استدلال ها نمی تواند افرادی را که وادار به دستفروشی هستند از چنین کاری منع کند، اما بدیهی است که نمی توان راحت نیز از کنار آن گذشت! زمانی که روی صندلی مترو مینشینیم هر 30 ثانیه یک دست فروش از کنارمان رد می شود، در ساعت های شلوغ با فشار از بینمان عبور می کنند و گاهی اوقات درگیر هم می شوند. جالب آنکه اگر شما بخواهید در خطی دستفروشی کنید بعید است بتوانید! کار دیگر دستفروشان را که نمی شود کساد کرد!


شب بازارها، بازارهای دوره ای، جشنواره ها، بازارچه های صنایع دستی و بسیاری دیگر از ایده های خلاق برای برخورد با مسئله دستفروشی وجود دارد که نه تنها سبب مزاحمت در فضای عمومی نمی شود بلکه در اکثر موارد کارکرد های اضافی مثل مقابله با شب مردگی فضاهای شهری، ایجاد نشاط اجتماعی و غیره را نیز دربر دارد. مهم ترین مانعی که در استفاده از چنین فضاهایی وجود دارد، آن است که این فضاها نیز نسیب تهیدستان نخواهد شد و اکثرا کسانی در آن حضور خواهند داشت که درآمد بسیار بیشتری از بسیاری از ماها دارند! پاسخ به این مسئله نه ساده است و نه انقلابی! مدیریت محلی تنها راه بهبود این وضعیت و تمام مشکلات شهری است! هئیت امنای هر محله توان شناسایی مستمندان آن محله را خواهند داشت!

  • سعید هراسانی

ما مردمان شهر چه حقی نسبت به یکدیگر داریم؟!

سعید هراسانی | دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۴۴ ب.ظ

همواره یکی از دغدغه های سیاست گذران اجتماعی چپ و راست در بازتوزیع منابع جامعه توجه به اقشار ناتوان جامعه بوده است. زنان سرپرست خانوار، ناتوانان جسمی و ذهنی، بی خانمانان، بیماران خاص و غیره از جمله این افراد هستند که همیشه مناقشه برسر آنان بوده است. درواقع سوال مناقشه اصلی این است که بازتوزیع منابع جامعه به نفع این افراد و توجه به آنان آیا امری مشروع و اخلاقی است یا نامشروع و غیراخلاقی؟

کسانی که چنین بازتوزیعی را غیرمشروع میدانند به طور خلاصه دو استدلال دارند: اول آنکه چنین سیاست هایی به افزایش این گروه ها و نیز ولنگاری آنان و طلبکاری آنان منجر می شود. دوم آنکه بازتوزیع منابع جامعه جدای از پیامدهای سیاستی آن، آیا اخلاقا مشروعیت دارد؟ به عبارت ساده تر دیگر اعضای جامعه چرا باید جور افراد ناتوان را بشکند؟ چرا همچون اسپنسر استدلال نکنیم ضعیف ها بروند و قوی تر ها بمانند؟

طرفداران سیاست های بازتوزیع به نفع اقشار پایین دست جامعه اما نظری خلاف گروه پیش گفته دارند، اینان بر اساس اصول انسانگرایانه از یک طرف و نیز درس های چپ گرایانه خود و مفاهیمی مثل استثمار و غیره حقوق گروه های پایین دست جامعه می دانند.

  • سعید هراسانی

مکتب آزادی خواهی

سعید هراسانی | دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

یکم؛ آنچه در این مجال به آن پرداخته می‌شود، تنویر اذهان از آن چیزی است که به عنوان نولیبرالیسم شناسانده می‌شود. آنچه که متهم به جهان‌خواری می‌شود، اما در همه‌جا مورد سنگین‌ترین هجمه‌ها قرار می‌گیرد. هجمه‌هایی که با تساهل نیمی از آن اصلا مربوط به اندیشه آزادی‌خواهی نیست. در اینجا تمام‌قد از انچه اندیشه آزادی‌خواهی خوانده می‌شود دفاع خواهد شد و سعی می‌شود، ابهامات و کج‌فهمی‌های متداول از آنچه نولیبرالیسم گفته‌اند، تصحیح شود.

دوم؛ محتوای این مقال بر تفهیم لیبرالیسم در مقام اندیشه می‌کوشد؛ اندیشه هرگاه دستمایه اقدام سیاسی می‌شود، محکوم به مصادره و استحاله است! لیبرالیسم هم اگر قرار است فهمیده شود در بدو امر باید به صورت مجرد، موضوع شناخت باشد و بنابراین برای فهم آن سرمایه‌داری و جهان‌خواهی را باید کنار گذاشت. اگرچه در این میان بازار ابزار لیبرالیسم و به صورت جدی‌تر متاخرین آن است، اما شناخت ماهوی اندیشه ازادی‌خواهی مقدم بر بازار بوده و درک این مهم تاثیر به سزایی در تبرای آزادی‌خواهان از اتهامات و انتقادات بی‌پایه خواهد بود. آنچنان که خود هایک بیان می­ دارد، بازار ابزاری است برای امروز و در این زمان خاص، در زمانی دیگر و در صورت آغاز روندی با بهره­وری بیشتر در عرصه اجتماعی و اقتصادی می­توان از بازار گذشت. و از آن مهم‌تر بی ارتباط بودن لیبرالیسم از جهان‌خواهی است! جنگ سرد و امپراتورمآبی اتحاد جماهیر شوروی- در مقام کشوری سوسیالیستی- در مقابل ایالات متحده خود گواهی آشکار بر بی‌ارتباطی لیبرالیسم با جهان‌خواهی است. حتی سرمایه‌داری در خشک‌ترین حالت خود تقسیم‌کار را در تولید جهانی پیش می‌کشد نه آنچه که تصرف بازار ملی به جبر دولت‌ها است.

  • سعید هراسانی

شورای شهر و مصائب انتخاب توده ای

سعید هراسانی | يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۴۸ ب.ظ

با شروع اعلان تدریجی نتایج شورای شهر، آرام آرام  شگفتی های دوره پنجم شوراها رونمایی می شوند، انتخاب پاکبان در رشت، انتخاب دست فروش در خرم آباد و قص علی هذا! پذیرش دموکراسی و احترام به نظر اکثریت یکی از پایه های اساسی مدیریت شهری در جهان قرن 21 است، اما آیا واقعا چنین افرادی می توانند بار نمایندگی ما در شوراها را متحمل شوند؟ قبل از پرداختن به ابعاد و چرایی موضوع لازم است ذکر شود که رای آوردن چنین افرادی بسیار بهتر از رای آوردن ورزشکاران و هنرمندان به سبب آشنا بودن نامشان است، با این حال همه این ها ناشی از سازوکار نامناسب انتخابات در ایران است.

 

اول؛ چندنفر از رای دهندگان از وظایف شوراها اطلاع دارند؟ چند نفر از رای دهندگان بغیر از موقع انتخابات سروکارشان به شورا می خورد؟ یکی از عمده دلایلی که هر یک از شهروندان موقع انتخاب به صورت توده ای نام نامزد مورد نظرشان را در صندوق های رای می اندازند این نکته است که اصلا شورا در زندگی آنان هیچ نقشی ندارد! چنین مسئله ای سبب می شود شورا محل بخت آزمایی کسانی باشد که تنها از آن به نون و نوایی خواهند رسید و مردم نیز بسته به یک جو فراگیر دست به انتخاب میزنند.

 

دوم؛ احزاب چه نقشی در زندگی ایرانیان دارند؟ عمده ترین دلیل ناکارآمدی نظام انتخاباتی در ایران (از ریاست جمهوری گرفته تا شورای روستا) عدم حضور یکی از اصلی ترین پایه های نظام دموکراسی نمایندگی در ایران است. چه سازوکاری وجود دارد که شخص مورد نظر زمانی که وارد شورا شد، به وعده های خود عمل کند! نکته مهم تر آنکه اصلا چطور امکان دارد برای شورای شهر بدون داشتن اکثریت وعده بدهیم!!!! عده ای پاسخشان این است که آن نماینده باز هم می خواهد در عرصه سیاست شهری باقی بماند، اما اگر فرد چنین چیزی را نخواهد چه؟ در همه جای دنیا این احزاب هستند که مسئولیت کاندیدای خود را بر عهده میگیرند و هر چه اتفاق بیوفتد مردم آن را از چشم حامیان آن نماینده میبینند، احزاب نگاه طولانی مدت دارند و همین امر باعث می شود نمایندگان خود را کنترل کنند. زمانی که در ایران حزب معنایی ندارد، مردم آگاهی ای به نامزد ها ندارند و در صورت هر اتفاقی کسی مسئولیت آنان را بر عهده نمی گیرد، آنگاه این میشود که شانس و شناخت اسمی (نه سابقه) تنها دلیل رای دادن می شود.

 

سوم؛ اعضای شوراها قرار است نمایندگان ما باشند، اما آیا تا به حال کسی از شما با نماینده خود از نزدیک صحبت کرده اید؟ تا به حال خواستید او را ببینید و توانسته اید؟ یکی از مهم ترین دستاوردهای دموکراسی نمایندگی دسترسی به نمایندگان است و این محقق نمی شود، مگر آنکه نمایندگان شما در دسترس ترین حالت به شما باشند. در واقع مسائل محل زندگی شما به نمایندگان شما در شهر مربوط نمی شود و باید کسی باشد که شما در محله خود به او دسترسی داشته باشید و مشکلات محلی خود را به وی بیان کنید و هرزمان برای رفع این نیازها به امکانات بیشتر یا مربوط به کل شهر نیازبود نمایندگان شما در محل آن را به نمایندگان شهری منتقل کنند. در غیر این صورت تمام مسایل محل باید در محل زندگی شما رفع رجوع شود. حال نکته اصلی این موضوع این است که شاید شما در شهر چندین میلیونی تهران نتوانید دو هزار و خرده ای نامزد را بشناسید! اما حتما در محل خود افرادی مورد اعتماد خواهید شناخت.

 

https://t.me/saeidharasani_ch

 

  • سعید هراسانی