نظم اجتماعی، فساد و «توافق بد»
جامعه ایران در سال های اخیر با نا به سامانی های فراوانی رو به رو بوده است که سیاست ورزان و جامعه شناسان ریشه آن را در امور بسیاری تشخیص داده اند. با نگاه به سیاست ها و شعارهای مطرح در این زمینه می توان مشاهده کرد که همبستگی کلید اساسی نظم حاکم در جامعه تلقی می شود. فساد گسترده در سطح اداری و اجتماعی، بی کارکردی و کژکارکردی نظام های اجتماعی، رکود فراگیر، عدم مشارکت فعال اجتماعی، بی مسئولیتی شرکت های تجاری و شهروندان، همه و همه مشکلاتی هستند که معمولا دیگران دوست دارند آن را در عدم همبستگی اجتماعی ببینید. این یادداشت تلاشی است برای توجه به این نکته که مشکلات امروز ما نه تنها ناشی از عدم همبستگی بلکه نتیجه همبستگی پیچیده ای است که منافع تمام اقشار جامعه را در بی قانونی و بی نظمی قرار داده است.
در نظریه های اجتماعی در مقابل رویکرد توافق که مبتنی به ساخت های کارکردی و همبستگی اجتماعی است، نظریه کشمکش و نظریه های چپ تر نومارکسیستی قرار دارند که براساس اندیشه های ماتریال دیالکتیکی مارکس و سلفش هگل تقابل را محرک جامعه می دانند. از دو جهت استفاده از این تم نظری برای تحلیل وضعیت کنونی ایران قابل قبول نیست، اول آنکه نظریه های مبتنی بر تقابل در طیف چپ بزرگ دامنه و ساختی هستند که گروه های اجتماعی را در مقابل یکدیگر قرار می دهد نه اشخاص را و از طرف دیگر این چارچوب تحلیلی تنها برای پویایی اجتماعی قابل استفاده است و توانایی تبیین حفظ نظم و ایستایی اجتماعی را ندارد.
- ۰ نظر
- ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۰